گنجور

 
 
 
مولانا

ای از دل و جان لطیفتر قالب تو

بسیار رهست از شکر تا لب تو

عمریست که آفتاب و مه میگردند

روزان و شبان در آرزوی شب تو

ابن یمین

ای نور دو دیده آن سزد مذهب تو

گر منبع تحقیق بود مشرب تو

آبستنی شب جهان میبینی

خوشباش چه دانی که چه زاید شب تو

نسیمی

ای آیت نور، پرتو غبغب تو

تفسیر دخان دو گیسوی چون شب تو

اشیاست مرکب شده از سی و دو حرف

وان سی و دو حرف نیست الا لب تو

اهلی شیرازی

ای برقع ماه زلف همچون شب تو

جان بر رخ آب خضر از غبغب تو

از رشک قد تو سرو و بر خاک نشست

در آب و عرق فتاد قند از لب تو

طغرای مشهدی

زانو زده طفل غنچه در مکتب تو

یک جزو نوشته لاله از مشرب تو

رخسار تو چیست؟ ارغوان زار شفق

برگ گل آفتاب، یعنی لب تو

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه