خاقانیا چه مژده دهی کز سواد ملک
یک باره فتنهٔ دو هوائی فرو نشست
آن را که کردگار برآورد، شد بلند
و آن را که روزگار فرود برد گشت پست
گفتند خسته گشت فریدون و جان سپرد
زان تیر کز کمان کمینه کسی بجست
من کاین سخن شنیدم کردم هزار شکر
واندر برم ز گریهٔ شادی نفس ببست
من خاک آن، عطارد پران چار پر
کو بال آن ستارهٔ راجع فرو شکست
نحسی که داشت چون مه نخشب مزوری
از لاف آفتاب او خلق باز رست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف دورانی پرداخته که فتنه و آشوب به انتها رسیده و آرامش برقرار شده است. او به فریدون اشاره میکند که به خاطر مشقتها و دردها، خسته و از دنیا رفته است. ولی شاعر از این خبر خوشحال است و شادی خود را با شکرگزاری ابراز میکند. او خود را به عنوان خاکی از ستارهای روشن و بزرگ میداند و به نیکی و روشنایی اشاره میکند که پس از تاریکیها و ناخوشیها، مردم از آن بهرهمند شدهاند.
هوش مصنوعی: ای خاقان، چرا خوشحالی میکنی؟ مگر نه اینکه در سرزمین ما ناگهان آشفتگی و بحران دوگانهای که وجود داشت رفع شده است؟
هوش مصنوعی: هر کسی که خداوند او را بلند مرتبه کند، به اوج میرسد و هر کس که سرنوشت او را پایین آورد، به مقام پستی میرسد.
هوش مصنوعی: فریدون از خستگی بستری شد و جانش را از دست داد، زیرا تیر به سمت او آمد و کسی نبود که از کمان کمین او فرار کند.
هوش مصنوعی: من این سخن را که شنیدم، هزار بار شکرگزاری کردم و به خاطر شادیام، نفس در گلویم حبس شد.
هوش مصنوعی: من خاک کسی هستم که مانند عطارد در مدار چهارگانهاش به دور آن ستاره درخشان میچرخد و در نهایت از آن جدا شدهام.
هوش مصنوعی: این بیتی به توصیف حالتی اشاره دارد که نشاندهنده تاثیر منفی یا شومی است که به نوعی با ویژگیهای خاصی از روشنایی و درخشش مرتبط است. در واقع، ناپایداری یا بدیای که احساس میشود، به زعم شاعر، ممکن است ناشی از توهمیباشد که در روشنایی خورشید به وجود آمده و به نوعی باعث ایجاد ناهنجاریها در زندگی و رفتار انسانها میشود. از این رو، این بیت به بررسی تأثیرات بدی که میتواند ناشی از شرایط ظاهری و بروز و درخششهای غیر واقعی باشد، میپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از ستیهش تو همه مردمان به مست
دعویت صعب منکر و معنیت سخت سست
ایام وَرد و موسم عید پیمبرست
گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست
گلزارها به آمدن آن مزین است
محرابها به آمدن این منوّر ست
آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است
[...]
ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست
هرگز مباد در جاه تو شکست
تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست
پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست
معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی
[...]
کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون
سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است
طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس
کناس و دیر آس و میانش رگ آور است
نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر
[...]
هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست
بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست
آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز
کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست
ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.