گرنه تو ای زود سیر تشنهٔ خون منی
با من دیرینه دوست چند کنی دشمنی
هست یقینم که من مهر تو را نگسلم
نیست دُرُستم که تو عهد مرا نشکنی
در طلب خون من قاعدهها مینهی
در ره امید من قافلهها میزنی
بر پی دو نان شوی از سر دون همتی
باز مرا ذم کنی از سر تر دامنی
دست به شاخ جفا از پی آن بردهای
تا رگ عمر مرا بیخ ز بن برکنی
گرنه مستمند دشمن خاقانیم
بهر چه گفتنم که تو دوست عزیز منی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی من از روی تو دارد صد روشنی
جان من از جان تو یابد صد ایمنی
آهن هستی من صیقل عشقش چو یافت
آینه کون شد رفت از او آهنی
مرغ دلم میطپید هیچ سکونی نداشت
[...]
عقلی در زیرکی خلدی در ایمنی
دهری در کینکشی چرخی در دشمنی
خاکی در احتمال آبی در روشنی
بادی در سرکشی ناری در توسنی
قبلۀ اهل یقین حل بوادی منی
کعبۀ اسلام و دین یافته اقصی المنی
کیست جز آن نازنین نغمه سرای «أنا»
نیست جز آنمه جبین رواق بزم دنی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.