هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری
یا راستتر ز قد تو باشد صنوبری
یا داشت خوبتر ز تو معشوق، عاشقی
یا زاد شوختر ز تو فرزند، مادری
گر بگذرم به کوی تو روزی هزار بار
بینم نشسته بر سر کویت مجاوری
یا دست بر دلی ز تو یا پای در گلی
یا باد در کفی ز تو یا خاک بر سری
کردی ز بیدلی تو مرا در جهان سمر
نی بیدلی است چون من و نی چون تو دلبری
نی چون من است در همه عالم ستمکشی
نی چون تو هست در همه گیتی ستمگری
پران شود ز زیر کله زاغ زلف تو
تا بر پرد ز بر دل من چون کبوتری
زان زلف عنبرینت رخم چنبری شود
تا پشت من خمیده شود همچو چنبری
گفتی چرا کشی سر زلف معنبرم
گویم که سازمش ز دل خویش مجمری
گوئی که شکر منت آید به آرزو
گویم حدیث در دهنت باد شکری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق است که شاعر به توصیف ویژگیهای او میپردازد. شاعر میگوید که هیچ زیبایی در دنیا به پای معشوقش نمیرسد و او را به شکر و سپاس میخواند. همچنین به این نکته اشاره میکند که عشق و دوطرفه بودن احساسات در این رابطه وجود دارد، اما او همچنان در درد و رنجی ناشی از عشق به سر میبرد. شعر سرشار از تصاویر زیبای طبیعی و حالتهای عاشقانه است که نشاندهنده عشق عمیق و وفاداری شاعر به معشوقش است.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتواند شوخی و بازی چشمانت را نادیده گرفت، یا اینکه هیچ چیز به قد و قامت تو نمیرسد.
هوش مصنوعی: شاید محبوبی بهتر از تو داشته باشد یا فرزندی که از تو سرزندهتر باشد.
هوش مصنوعی: اگر روزی هزار بار به کوی تو بگذرم، میبینم که کسی در سر کوی تو نشسته و در کنار توست.
هوش مصنوعی: یا دستی از محبت تو بر دل من است یا پایم در گلی و با تو در ارتباطم یا بادی از طرف تو در دستانم است یا خاکی از نشانههای تو بر سرم است.
هوش مصنوعی: تو به خاطر بیخیالیام به من نشان دادی که در این دنیا چیزی برایم وجود ندارد. بیخیالی کسی مانند من با دلبری کسی مثل تو قابل مقایسه نیست.
هوش مصنوعی: هیچ کس در جهان به اندازه من در مسأله ستمکشی بینظیر نیست و هیچکس هم به اندازه تو در ستمگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: زلف زیبای تو مانند پرهای زاغ، از زیر سرم آزاد میشود و بر دل من مینشیند، گویی که کبوتر است.
هوش مصنوعی: از زلفهای خوشعطر تو، چهرهام مانند چنبر خواهد شد و پشت من بهطرز زیبایی خمیده میگردد، مانند چنبر.
هوش مصنوعی: گفتی چرا موهای فر و زیبا تو را میکشم، پاسخ میدهم که میخواهم عاشقانهای را از دل خود بسازم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که شکرگزاری به خاطر لطف و نعمتها به زبان آرزوهایم میآید، گویی که در دهان تو گفتنی از شکر وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری
این روز و شب گریستن زاروار چیست
نه چون منی غریب و غم عشق برسری
بر حال من گری که بباید گریستن
[...]
برگ گل سپید به مانند عبقری
برگ گل دو رنگ به کردار جعفری
برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری
چون روی دلربای من، آن ماه سعتری
پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری
کافور بر گرفت ز که باد عنبری
از گل زمین شده چو تذروان هندوی
وز ابر آسمان چو پلنگان بربری
از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان
[...]
ای فال گیر کودک فالم ز روی تو
با روشنایی مه و با سعد مشتری
هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور
پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری
دارند صورت پری اندر بلور و تو
[...]
ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری
ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری
در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان
بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری
اقبال را به همت بهتر طلیعه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.