طره مفشان که غرامت بر ماست
طیره منشین که قیامت برخاست
غمزه بر کشتن من تیز مکن
کان نه غمزه است که شمشیر قضاست
بس که از خصم توام بیم سر است
بر سر این همه خشم تو چراست
گر عتابی ز سر ناز برفت
مرو از جای که صحبت برجاست
گفت بیهوده بر انگشت مپیچ
بر کسی کو به تو انگشت نماست
هیچ بد در تو نگفتم بالله
خود خیال تو بر این گفته گواست
این قدر گفتم کان روی چو گل
بستهٔ دیدهٔ هر خس نه رواست
من همانم تو همان باش به مهر
که همه شهر حدیث تو و ماست
بنده خاقانی اگر کرد گناه
عذر آن کرده به جان خواهد خواست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عشق و غمش میپردازد. شاعر از غرامتی که به خاطر عشق خود میبیند صحبت میکند و نسبت به قضا و قدر ابراز نگرانی میکند. او به معشوقهاش میگوید که غمزههایش نباید به مانند شمشیر عمل کند و نباید بگذارد که ترس از دشمنان بر او غلبه کند. همچنین، شاعر در دفاع از خود و عشقش میگوید که هیچ بدی درباره معشوقهاش نگفته و تنها خداوند میتواند بر این مدعا شاهد باشد. او تأکید میکند که زیبایی و ناز معشوقهاش نباید باعث دوری شود و در پایان، از دیگری میخواهد که محبت را حفظ کنند، حتی اگر در گذشته خطایی بوده باشد.
هوش مصنوعی: موهای خود را پریشان نکن که هزینهاش بر گردن ماست و آرامش خود را از دست نده که روز قیامت فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: به من با چشمان زیبا و ناز نگاه نکن، چون این نگاه زیبا، دلربا نیست؛ بلکه برانداز و سرنوشت من را رقم میزند.
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از دشمنی تو، مواظب سرم هستم، اما نمیدانم چرا باید این همه خشم داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ناز و لحن ملایم کسی از تو ناخوشنود شود، از آنجا دور نشو، چرا که گفتوگو و ارتباط با همدیگر بسیار ارزشمند است.
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو اشاره میکند یا تو را زیر نظر دارد، بیجهت خودت را نپیچان و نگران نکن.
هوش مصنوعی: من هیچ چیز بدی در مورد تو نگفتم و به خدا قسم که فقط تصور تو بر این گفتهام شاهد است.
هوش مصنوعی: من بارها گفتهام که زیبایی تو مثل گل، نباید در برابر نگاه چشمهای هر غافلی نمایان شود.
هوش مصنوعی: من و تو، هر دو باید با محبت و عشق باشیم، زیرا تمام سخنان و داستانهای این شهر دربارهی ما و عشقمان است.
هوش مصنوعی: من، بنده خاقانی، اگر خطایی کردهام، به جان خود میخواهم عذرخواهی کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گل به باغ آمده تقصیر چراست
ساقیا جام می لعل کجاست
به چنین وقت و چنین فصل عزیز
کاهلی کردن و سستی نه رواست
ای سنایی تو مکن توبه ز می
[...]
یارب این خوش نفس باد صباست
یا نسیمی ز دم مشگ ختاست
جان همی تازه شود زین دم خوش
اینت خرم که دم باد صباست
باغ و بستان را زانصاف بهار
[...]
با منت کینه و با جمله صفاست
اینهم از طالع شوریده ی ماست
راستی را صنما بی قد تو
کار ما هیچ نمی آید راست
هر گیاهی که بروید پس ازین
[...]
نقش هر لوحه ازین حرف وفاست
طالبان را در فردوس نماست
ما و من شور گرفتاریهاست
ربشهٔ دانهٔ زنجیر صداست
ازگل و سبزه این باغ مپرس
عالمی پا به گل و سر به هواست
. قید ما شاهد آزادی اوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.