کار عشق از وصل و هجران درگذشت
درد ما از دست درمان درگذشت
کار، صعب آمد به همت برفزود
گوی، تیز آمد ز چوگان درگذشت
در زمانه کار کار عشق توست
از سر این کار نتوان درگذشت
کی رسم در تو که رخش وصل تو
از زمانه بیست میدان درگذشت
فتنهٔ عشق تو پردازد جهان
خاصه میداند که سلطان درگذشت
جوی خون دامان خاقانی گرفت
دامنش چه، کز گریبان درگذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عمق و پیچیدگی عشق اشاره دارد و بیان میکند که عشق فراتر از وصال و جدایی است. درد و رنجی که از فقدان درمان میآید، نشاندهنده سختیهای عشق است. در این دنیا، عشق به عنوان یک کار اصلی و محوری معرفی میشود و نمیتوان از آن فرار کرد. شاعر به تجربه خود در عشق اشاره میکند و تمام چالشها و فتنهها را به تصویر میکشد، همچنین به سرنوشت افرادی که به عشق مبتلا شدهاند، اشاره میکند. در نهایت، بیانگر تأثیر عمیق عشق بر زندگی انسانها و دشواریهایی است که در این راه وجود دارد.
هوش مصنوعی: عشق دیگر به وصل و جدایی محدود نمیشود و درد ما نیز از دست درمانی فراتر رفته است.
هوش مصنوعی: کار دشواری پیش آمد و تلاش من را بیشتر کرد، اما با سرعت و تیزی مانند گوی دور از چوب چوگان گذشت.
هوش مصنوعی: در این دنیا، همه کارها به عشق تو مربوط میشود و نمیتوان از آن ساده گذشت.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم به تو برسم در حالی که زیبایی و وصل تو از زمانه پیشی گرفته و فراتر از آن است؟
هوش مصنوعی: آشوب عشق تو دنیای خاصی را به خود مشغول کرده است، به طوری که همه میدانند که پادشاهی دیگر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خاقانی در دامان خود جوی خون را احساس کرد، اما چه فایده که این جریان از گریبانش عبور کرد و او نتوانست آن را نگه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.