ای با دل سودائیان عشق تو در کار آمده
ترکان غمزت را به جان دلها خریدار آمده
آئینه بردار و ببین آن غمزهٔ سحر آفرین
با زهر پیکان در کمین ترکان خونخوار آمده
تو بادی و من خاک تو، تو آب و من خاشاک تو
با خوی آتشناک تو صبر من آوار آمده
دانم که ندهی داد من، روزی نیاری یاد من
بشنو شبی فریاد من، داغ شب تار آمده
ای خون من در گردنت، زین دیر یادآوردنت
وز دست زود آزردنت جانم به آزار آمده
هم خواب خرگوشم دهی، داغ جگر جوشم نهی
ای از تو آغوشم تهی، خوابم همه خار آمده
خاقانی و درد نهان، خون دل از ناخن چکان
وز ناخن غم هر زمان مجروح رخسار آمده
او بلبل است ای دلستان طبعش چو شاخ گلستان
در مجلس شاه اخستان لعل و زرش بار آمده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دردهای ناشی از آن صحبت میکند. شاعر از حال و هوای خود در برابر محبوب سخن میگوید و احساسات عمیقش را به تصویر میکشد. او به زیبایی و جذابیت محبوب اشاره میکند که مانند تیر زهرآلودی به دلها نشسته و دلی را مجروح کرده است. شاعر خود را در وضعیتی سخت و آزاردهنده توصیف میکند، جایی که عشق او همراه با درد و غم است. او همچنین به یادآوری محبوب و حس تنهایی و فقدان اشاره میکند و در نهایت عشق را به بلبل و زیبایی آن را به شکوفههای گلستان تشبیه میکند. به طور کلی این شعر احساسات عاشقانه و اندوه ناشی از آن را به زیبایی بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای محبوب، عشق تو باعث شده است که دلهای عاشقان به شوق بیفتند و ترکان با چشمهای فریبندهاش، دلها را با اشتیاق به دست آوردهاند.
هوش مصنوعی: آئینه را بردار و نگاه کن، آن زیبایی دلفریب که با نگاهی نافذ و کشنده در انتظار است، شبیه تیر زهرآلود و خطرناک ترکهای خونخواه آمده است.
هوش مصنوعی: تو مثل بادی و من مانند خاکی هستم که به تو وابستهام. تو همچون آب و من مانند خشکیدگی و زبالهای از تو هستم. با طبیعت آتشینی که داری، صبر من خراب و ویران شده است.
هوش مصنوعی: میدانم که تو حق من را نخواهی داد و روزی هم به یاد من نخواهی بود. ولی بشنو، در شبی تاریک فریاد من را به گوش خود برسان، چون داغی در دل دارم.
هوش مصنوعی: ای خون من در گردنت، یعنی تو که من به خاطر تو زحمتها و رنجها کشیدهام، از یادآوری تو در این روزگار خسته شدهام و اینکه به راحتی آزردهام، جانم از این آزار به تنگ آمده است.
هوش مصنوعی: اگر در کنارم نباشی و خواب آرامی نداشته باشم، احساس درد و رنج در دلم افزایش مییابد و همه چیز به شکل ناخوشایندی تغییر میکند. نبود تو باعث شده که خواب من پر از زخمها و سیاهیها باشد.
هوش مصنوعی: خاقانی در حال تجربه درد و رنجی پنهان است که زخم دلش بهگونهای جلوهگر میشود؛ به طوری که غم و اندوهش دائما بر چهرهاش نمایان است و آثار آن را میتوان بر چهرهاش دید.
هوش مصنوعی: او مانند بلبل است و طرز بیانش همچون گلهای یک گلستان میباشد. در مجلس شاه، همچون جواهرات قیمتی، به زیبایی و شکوه ظاهر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید است و پیش از صبحدم مژده به خمار آمده
بر چرخ دوش از جام جم یک نیمه دیدار آمده
عید آمد از خلد برین، شد شحنهٔ روی زمین
هان ماه نو طغراش بین امروز در کار آمده
کرده در آن خرم فضا صید گوزنان چند جا
[...]
ای درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آمده
وی روز من بی روی تو همچون شب تار آمده
ای مه غلام روی تو گشته زحل هندوی تو
وی خور ز عکس روی تو چون ذره در کار آمده
ای در سرم سودای تو جان و دلم شیدای تو
[...]
عید است خوبان نیم شب در کوی خمار آمده
سرمست گشته صبحدم، غلتان به بازار آمده
عید آمد از چرخ برین، پر شادمانی بین زمین
مه را چو زرین جام بین از بهر خمار آمده
با ظلمت شب شکل مه چون ناخن شیر سیه
[...]
از روی فرخ فال بین، زلفش نگونسار آمده
طاووس رنگین بال بین، افسونگر مار آمده
در دیر شد رقصان صنم، یا میچمد صید حرم؟!
یا در گلستان ارم، سروی برفتار آمده؟!
چون رخ ز می رخشان کند، خورشید و مه پنهان کند؛
[...]
عید است و ساقی با قدح سرمست و خمار آمده
می خورده و سرخوش شده در شهر و بازار آمده
زاهد بیاور سبحه را زنار بستان در عوض
کان مغبچه در بتکده با زلف و زنار آمده
جمشید فرخ کوکبه در بزم گردون هر شبه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.