لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
افسر کرمانی

ما را هوای باده یاقوت‌فام توست

ساقی ببخش بوسه، که آن می به جام توست

ما همچو سکه زر خالص گداختیم

دریاب ای که سکه خوبی به نام توست

مرغ دلم، ز حلقه زلفت رها مباد

وارستگی مرا همه در چین دام توست

خرسند خاطرم، شب هجران، که عنقریب،

دست نسیم صبح، به زلف چو شام توست

تسنیم، جرعه ای ز لب روح پرورت

طوبی، حکایتی ز قد خوش خرام توست

ما را نمی رسد هوس فیض بندگیت

کیوان کمینه چاکر و جوزا غلام توست

گیتی همه به زیور حسنت منوّر است

خورشید کوکبی است که طالع ز بام توست

ساقی ز من بگوی به آن ترک باده نوش،

افسر نمی‌خورد می، و مست مدام توست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ادیب صابر

بر روی دهر داغ غلامی به نام توست

هر محنتی که هست مرا از غلام توست

اثیر اخسیکتی

ای اختری، که شاه کواکب غلام توست

این رجعت تو، حاصل صد انتقام توست

قدرت بلند باد، که بر قدر روزگار

اقبال تو بهینه لباس کرام توست

شاید، اگر نهیم بشکرانه درمیان

[...]

حکیم نزاری

ای من غلام آنکه غلام غلام توست

در آرزوی جرعه ی جام مدام توست

جام جهان نمای جم و چشمه ی خضر

گر راست بشنوند زمن عکس جام توست

بر مقدم تو گر برود گو برو سرم

[...]

عبید زاکانی

ای خواجه‌ای که خسرو گردون غلام توست

بر منظر دَنی فَتَدَلیّ مقام توست

تا دور روزگار بود دور دور تو

تا نام کاینات بود نام نام توست

چندان که عقل راه برد احترام تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه