گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

با گشت زمان نیست مرا تنگ دلی

کایزد به کسی داد جهان سخت ملی

بیرون برد از سر بدان مفتعلی

شمشیر خداوند معدبن علی

انوری

ای نسبت تو هم به نبی هم به علی

عمر ابدی بادت و عز ازلی

باقی به وجود تو پس از پانصد سال

هم گوهر مصطفی و هم نام علی

کمال‌الدین اسماعیل

ای خام که عادتت بود سنگدلی

بس خوب و نکویی ، زچه آبی؟ چه گلی؟

نرمی نکنی به بندۀ خود روزی

ترسم که دعایی کنم از تنگ دلی

مولانا

جان در ره ما بباز اگر مرد دلی

ورنی سر خویش گیر کز ما بحلی

این ملک کسی نیافت از تنگ دلی

حق می‌طلبی و مانده در آب و گلی

ابن حسام خوسفی

نازکتر از آبی تو نه از آب و گلی

از جان و دلی از آنکه در جان و دلی

گر کام دل من ندهی از لب خویش

بس خون دلم بریزی از من بحلی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه