از حد چو برفت ماجرای من و غم
گفتم که بنامه در از آن شرح دهم
خود ز آب سرشک و آتش سینه بهم
نه رنگ دوات ماند و نه آب قلم
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
از حد چو برفت ماجرای من و غم
گفتم که بنامه در از آن شرح دهم
خود ز آب سرشک و آتش سینه بهم
نه رنگ دوات ماند و نه آب قلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از شدت غم و اندوه خود سخن میگوید. او به قدری دچار ناراحتی شده که احساس میکند دیگر نه رنگ دوات دارد که بنویسد و نه آب قلمی برای نوشتن. او تصمیم میگیرد داستان غم خود را بنویسد، اما نمیتواند به درستی ابراز کند.
هوش مصنوعی: وقتی که ماجرای غم و ناراحتیام فراتر از حد طاقت و تحمل من رفت، تصمیم گرفتم که یک نامه بنویسم و در آن از جزئیات این داستان بگویم.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی از درد و احساس عمیق شاعر اشاره دارد. شاعر بیان میکند که از شدت اندوه و ناراحتی، به اندازهای تیره و تار شده که دیگر نه رنگ جوهر نوشتن باقی مانده و نه حتی آب قلم کشیده برای نوشتن احساساتش. یعنی در بطن غم و آتش درونش، توان بیان و نوشتن را از دست داده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
واجب نبود به کس بر، افضال و کرم
واجب باشد هر آینه شکر نعم
تقصیر نکرد خواجه در ناواجب
من در واجب چگونه تقصیر کنم؟
گفتم صنما پیشۀ تو ؟ گفت : ستم
گفتم نگری به غَمگِنان ؟ گفتا : کم
گفتم که به زر بوسه دهی ؟ گفت : دهم
گفتم به جز از بوسه دهی ؟ گفت : نعم
بر لوح عدم لوایح نور قدم
لایح گردید و نه درین سر محرم
حق را مشمر جدا ز عالم زیراک
عالم در حق حقست و حق در عالم
جانی دارم به عشق تو کرده رقم
خواهیش به شادی کش خواهیش به غم
با زور تو ، ای عالم احسان و کرم
بر رای تو موقوف شود شغل عجم
آن کس که کنون جست ز رای تو درم
در قبضۀ تدبیر تو بندد عالم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.