گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خیام

افسوس که نامهٔ جوانی طی شد،

وان تازه‌بهار زندگانی دی شد؛

حالی که ورا نام جوانی گفتند،

معلوم نشد که او کیْ آمد، کیْ شد!

ابن یمین

نفسیست مرا که تشنگیش ار بکشد

شربت ز کف حور بمنت نچشد

من چشم سیه دوست ازان دارم کو

بهر سیهی ز سرمه منت نکشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه