نور دین ای که در فنون هنر
فضل تو همچو نور مشهور ست
جزوی از سر گذشت خامۀ تست
هر چه اندر کتاب مسطور ست
با عروسان خاطرت ما را
فکر بر نقص حور مقصورست
تاب مهر تو تا به من پیوست
همچو صبحم دلی پر از نورست
لطف تو عام و خاص در حق من
دایماً سعیهای مشکورست
گر به خدمت نمی رسد داعی
اندرین چند روزه معذورست
متصدّی عذر می نشوم
که نه چیزست آن که مقدورست
آب تا ناف و وحل تا زانو
پای من لنگ و راه من دورست
جرم بدبختیی منه بروی
که به لطف تو نیک مغرورست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف نور و فضل خداوند میپردازد و شاعر از نور دین و هنر صحبت میکند. او اشاره میکند که فضل خدا همچو نوری مشهور است و دانایی او در تمام نوشتهها وجود دارد. شاعر به عشق و محبت الهی پرداخته و میگوید که دل او پر از نور است. همچنین به لطف خدا اشاره میکند که هم برای خاص و هم برای عام مفید است و در تلاش برای سپاسگزاری از اوست. شاعر احساس میکند که در بعضی مواقع به علت مشکلات نتوانسته به خدمت برسد اما تلاشش را مجدداً یادآور میشود. او از وضعیت خود ناله میکند و از مشکلات و موانع یاد میکند، اما در نهایت با امید به لطف الهی از خود میگذرد و به طور کلی به اعتماد به خداوند اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: ای نور دین، تو در زمینههای هنری به اندازهای فضیلت داری که همچون نور شناختهشدهای میدرخشی.
هوش مصنوعی: هر چه در کتاب نوشته شده، تنها قسمتی از سرنوشت توست.
هوش مصنوعی: در ذهن ما، یاد عروسان و زیباییهای آنها باعث شده است که به نقصهای حوریهای بهشتی فکر نکنیم.
هوش مصنوعی: زمانی که محبت تو به من رسید، قلبم مانند صبحی روشن و پر از نور شده است.
هوش مصنوعی: محبت و لطف تو نسبت به من همیشه مشهود و قابل شکرگزاری است، چه برای عموم و چه برای خودم.
هوش مصنوعی: اگر در این روزگار کسی نتواند به وظیفهاش عمل کند، به دلیل شرایط موجود، قابل بخشش است.
هوش مصنوعی: من عذرخواهی نمیکنم، زیرا آنچه که ممکن نیست، اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: آب تا نیمه بدنم است و گل و لای تا زانویم میرسد، پایم با مشکل حرکت میکند و راه من بسیار طولانی است.
هوش مصنوعی: من به خاطر بدبختیام تقصیر نمیکنم، زیرا لطف تو باعث شده است که بیآنکه شایسته باشم، مغرور و سربلند باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سخت معروف و نیک منظورست
راست گویی که پاره نورست
پای کز طارم هدی دورست
نیست پای آن دماغ مخمورست
رایت شرع و ملک منصورست
آیت علم عدل مشهورست
بخداوند خسروان خاقان
که جهانش مطیع و مأمورست
ارسلان خان، کمال دین محمود
[...]
می بیاور که جشن دستورست
جشن عالی سرای معمورست
قبهای کز نوای مطرب او
کوه را در سر از صدا سورست
قبهای کز فروغ دیوارش
[...]
پادشه همچو تاک انگورست
در نپیچد دران کز او دورست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.