ندانم غنچه را بلبل چه گفتست
که بس خونین دل و چهره کشفتست
مگر رازی که او را با صبا بود
یکایک فاش در رویش بگفتست
تو گویی آتش افتادست در خار
ز بس گلها که از گلبن شکفتست
بجز در حلقۀ لاله نیایی
گهر هایی که چشم ابر سفتست
اگر چه فتنۀ باغست نرگس
بدان شادم که آخر فتنه خفتست
صبا کرد آشکارا بر سر چوب
هر آن خرده که گل در دل نهفتست
دو سر در یک قدم بنمود نرگس
بنا میزد، چه زیبا طاق و جفتست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر تنها به باغی در بخفتهست
ز مردم این نه کاری بس شگفتست
حدیث عشق و دل کاری شگفتست
یکیست این هر دو با هم درگرفتست
بدینسان کار نامه کس نگفتست
در این بحر چون من کس نسفتست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.