دمید صبح، چه خسبی چو بخت من برخیز؟
بساز چنگ و برآور خروش رستاخیز
ببوی باده بر آمیز نکهت گل را
که شب بروز بر آمیخت صبح رنگ آمیز
مرا ز مستی دست قدح ستان بنماند
بدت خویش قدح را بحلق من در ریز
بجام باده فرو برسرم وگر ترسی
که غرقه گردم، زلفت بست دست آویز
محیط چرخ دخانیست، چشم ازو فکن
بسیط خاک غباریست، از سرش برخیز
نه آسمانی، با ما زمان زمان بمگرد
نه روزگاری ،با ما نفس نفس مستیز
بدست رطل گران دادیم باوّل بار
بپای مستی اگر مردی از سرم مگریز
ترا که گفت که چون روزگار هر ساعت
بلا چون ریگ بغربال چرخ بر من بیز؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به صبحی نویدبخش و امید به زندگی اشاره دارد. شاعر از خواب خوش خود و بیداری به گوشهای از دنیای شاداب و پرنشاط میگوید. او از زیباییهای صبح، مانند بوی گل و باده، و از دلشورههای شادابی وجودش صحبت میکند. شاعر به مستی و شوق زندگی تأکید دارد و از زمانه و فراز و نشیبهای آن نگران است. او دعوت میکند تا از لحظات زندگی بهرهبرداری کنیم و از غمها و مشکلات غافل شویم. در نهایت، با نگرانی از گذران زمان و تلخیهای آن، بر لزوم لذت بردن از زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: صبح دمیده است، آیا بیدار نمیشوی مثل بخت خوش من؟ ساز را بردار و صدای سرزندگی را برافراز.
هوش مصنوعی: بوی خوش شراب را با عطر گل در هم بیامیز، زیرا شب با صبح رنگ و بویی تازه به هم آمیخته است.
هوش مصنوعی: حال من به قدری مست است که دیگر نمیتوانم جام را از دست بگیرم. به خودت زحمت نده و جام را در حلق من بریز.
هوش مصنوعی: از خداحافظی و فراموشی بگذر و بگذار باده در جامم بریزند و اگر از غرق شدن در عشق تو بترسم، موهایت را به عنوان دلیلی برای نگه داشتن خودم انتخاب میکنم.
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک دود است که در حال چرخش است و اگر به آن نگاه کنی، فقط یک محیط بیاعتبار و گذرا را میبینی. بنابراین بهتر است از این فکرها کنارهگیری کنی و به حقیقتی که فراتر از ظواهر است، توجه کنی.
هوش مصنوعی: نه زمان را به روزهای گذشته و آینده بسنج، بلکه در هر لحظه با ما زندگی کن. زندگی را به تکرار نگذران و با ما همراه باش.
هوش مصنوعی: در ابتدا، با آزمایش سنگین و دشواری روبهرو شدم و به خاطر مستی و غرق شدن در خوشیها، اگر واقعاً مردانگی داری، از کنارم فرار نکن.
هوش مصنوعی: آیا میتوانی به من بگویی که در این دنیا با این همه مشکلات و مصائب که هر لحظه به من نازل میشود، چه باید بکنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی برآیم با آن که برنیاید خلق
و برنیایم با روزگار خورده کریز
چو فضل میرابوالفضل بر همه ملکان
چو فضل گوهر و یاقوت بر نبهره پشیز
نبود با او هرگز مرا، مراد دو چیز
یکی ز عمر نشاط و یکی ز شادی نیز
مرا ز رفتن معشوق دیده لؤلؤ ریز
ورا ز آمدن شب سپهر لؤلؤ ساز
چهار چیز همی خواهم از خدای ترا
بگویم ار تو بگویی که آن چهار چه چیز
به پات اندر خار و به دستت اندر مار
به ریشت اندر هار و به سبلت اندر تیز
زمن به قهر جدا کرد روزگار سه چیز
چنان سه چیز که مانند آن ندانم نیز
یکی لباس جوانی دوم امید و امل
سیم حلاوت دیدار دوستان عزیز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.