گنجور

 
جویای تبریزی

میرزای یگانه شاه حسین

مرشد معنی اوستاد سخن

آه کان طوطی خجسته مقال

کرد چون گنج زیر خاک وطن

یوسف مصر خوش کلامی بود

گشت بی او زمانه بیت حزن

عنبر آگین لحد ز پهلویش

مشک بیز از کنار اوست کفن

لطف سرشار آن وحید زمان

بود با خلق عام و خاص به من

سال تاریخ فوت او جستم

چون ز پیر خرد ز روی حزن

هاتفی در مقام وصفش گفت

‏«طبع او بود آب و رنگ سخن»

 
 
 
گلها برای اندروید
حنظلهٔ بادغیسی

کی سپزگی کشیدمی ز رقیب

گر بُدی یار، مهربان با من

رودکی

هست بر خواجه پیخته رفتن

راست چون بر درخت پیچد سن

این عجبتر که: می نداند او

شِعر از شَعر و خنب را از خن

فرخی سیستانی

آمد آن نو بهار توبه‌شکن

بازگشتی بکرد توبهٔ من

دوش تا یار عرضه کرد همی

بر من آن عارض چو تازه سمن

گفت وقت گل است باده بخواه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
مسعود سعد سلمان

شب آخر شد از جهان شب من

که نگرددش روز پیرامن

بست صورت مرا چو در پوشید

شب تیره سیاه پیراهن

که بر اطراف چرخ زنگاری

[...]

مشاهدهٔ ۱۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

آمد آن تیر ماه سرد سخن

گرم در گفتگوی شد با من

زیر او در سؤال با من تیز

بم من در جواب او الکن

نه مرا با تکاب او پایاب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه