چنان یکباره ترک تیغ باز من برید از من
کز آن قطع نظر خونابهٔ حسرت چکید از من
به نیروی محبت کرد صید خویشتن دل را
بسان دام ماهی هر قدر دامن کشید از من
چنان هر قطره خون دیده ام بر خاک می غلتد
که شد صحرای امکان محشر چندین شهید از من
چرا در عالم دیوانگی نازم ز تنهائی
که وحشت رام من گردید اگر الفت برید از من
همین دل را نه تنها منصب بی طاقتی باشد
که هر عضوی جدا در خون حسرت می تپید از من
شبیه صفحهٔ تصویر گردد پردهٔ گوشش
به یاد عارض او ناله ای هر کس شنید از من
غرور حسن و بیباکی و استغنا و ناز از تو
نیاز و احتیاج و عجز و زاری و امید از من
دلم در دست ناز اوست لوح مشق معشوقی
به هر کس سرگردان شد، انتقام او کشید از من
ز روی غیر چشم لطف جویا بر نمی دارد
نمی دانم نگاه نازپروردش چه دید از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق من به یکباره مرا برید، احساس حسرت عمیقی در من بهوجود آمد. محبت عمیق باعث شد که دل من گرفتار شود و بهطور ناخواسته، دچار درد و اندوه شدم. هر قطرهی اشک من، گویی بر زمین میغلتید و نشان از مصیبتهای بسیاری داشت. در بحبوحهی جنون، خود را در تنهایی میبینم، چراکه وحشت بر من چیره شده است. دلم تاب و توان ندارد و تنهاییام با حسرت توام است. یاد تو، مانند تصویری در پرده، نالهای در دلم ایجاد میکند. در حالیکه تو به زیبایی و بینیازی مشهور هستی، من سرشار از نیاز و ناامیدیام. دل من تحت تأثیر ناز توست و در جستجوی محبت تو سرگردانم. نگاه تو بر من تأثیر عمیقی گذاشته که نمیتوانم آن را درک کنم.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، تیغ عشقی که به دلم زخم زده بود، مرا به شدت مجروح کرد و از آن پس، احساس حسرتی عمیق از دل من فرو ریخت.
هوش مصنوعی: با قدرت عشق، دل خود را مانند دام ماهی به دام انداختم؛ هر چه بیشتر تلاش کردم تا از آن رها شوم، بیشتر درگیر شدم.
هوش مصنوعی: هر قطره اشکی که از چشمانم بر زمین میافتد، مانند این است که صحرای دنیا را پر از شهیدان کرده و نشاندهندهی درد و رنجهای زیادی است که کشیدهام.
هوش مصنوعی: چرا در این دنیا که دیوانگی حاکم است، احساس بزم و آرامش میکنم از تنهاییام؟ وحشتی که به من چنگ انداخته اگر کسی دوستیام را قطع کند.
هوش مصنوعی: این دل تنها به خاطر مقام و موقعیتش نیست که بیتاب و ناآرام است، بلکه هر عضوی از وجودم به خاطر حسرت و آرزوهایم به تپش درمیآید.
هوش مصنوعی: گوشش مانند تصویری از چهرهٔ محبوبش میشود و هر کسی به یاد او از من زاری و نالهای میشنود.
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و اعتماد به نفس و بینیازیات چنان مغروری، در حالی که من از نیاز و ناتوانی و اندوه و امیدواری پر هستم.
هوش مصنوعی: دل من در اختیار زیبایی اوست. هر کسی که مجذوب معشوق شد و به حواس خود پریشان گردید، از من انتقام گرفت.
هوش مصنوعی: چهره محبوب سبب شده که توجهی به من نکند و نمیدانم چه چیزی از من در نگاه محبتآمیزش دیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بمن هر کس که روزی یار شد دامن کشید از من
که جز درد و بلای عاشقی چیزی ندید از من
بود بر هر سر ره دردمندی واقف حالم
که در عشق و جنون بر هر دلی دردی رسید از من
نگردد رام اگر چون سگ دهم جان در وفاداری
[...]
محبت ز اضطراب دل، پشیمانی کشید از من
گر از من راست پرسی، عشق روز خوش ندید از من
مه نامهربانم بیگنه دامن کشید از من
چه بد کردم، چه بد رفتم، چه بد گفتم چه دید از من
سخن میرفت از بیگانگان، از خویشتن رفتم
باین ترتیب درس آشنائی را شنید از من
بخود بیگانهتر امروز دیدم آن ستمگر را
[...]
بسی الطاف و احسان کرد حیرانم چه دید از من
گلم را خود سرشت و عشق خود را آفرید از من
عنایتهای پنهانیش را گویم معاذالله
به جز از دیگری یوسف که نتوانی خرید از من
خیال او لبالب کرد بیرون و درونم را
[...]
خوش آن ساعت که می رفتی و طاقت می رمید از من
تغافل از تو می بارید و حسرت می چکید ازمن
خوش آن ساعت که هرگز بر مراد ما نبود، اما
نصیحت های بی تابانه گاهی می شنید از من
خوش آن غیرت که می افزود بیدادش اگر گاهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.