چون نهد عارف به پر از خلوت دل پا برون؟
کی به جریان می رود از خویشتن دریا برون؟
جاده را از نرمی رفتار سازد جوی آب
ماه من آید چو از خلوت به استغنا بردن
بسکه از آمیزش مجنون ما بالد به خویش
هر طرف فرسنگها از خود رود صحرا برون
طاقت دل، پنجهٔ رستم نبردی برده است
با هجوم درد می آید تن تنها برون
لطف حق جویا ز قید عالم آبم رهاند
آخر از دریا درست آمد سبوی ما برون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف تجربهای عارفانه و درونی میپردازد. شاعر به جستجوی معنای عمیقتر زندگی و جدا شدن از خود اشاره میکند. او از تأثیرات عشق و دلبستگی میگوید که میتواند انسان را از قید و بندهای دنیا رها کند. همچنین، شاعر با تصاویر زیبا و نمادین، بیان میکند که چگونه دل عارف در مقابل دردها و چالشها تنها میماند و در نهایت به لطف الهی امیدوار است که او را از دنیا نجات دهد و به حقیقت برساند.
هوش مصنوعی: وقتی عارف وارد فضای آرامش و تنهایی دل خود میشود، چگونه میتواند از آن بیرون بیاید؟ چه زمانی میتواند از عمق وجود خود به دنیای بیرون و جریان زندگی بپیوندد؟
هوش مصنوعی: جاده به خاطر نرمی رفتار او هموار و راحت میشود، همانطور که وقتی ماه من از تنهایی به آزادی میآید، زیبایی خاصی به فضا میدهد.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق مجنون، به حدی از خود بیخود شدهام که هر کجا میروم، مانند صحرا از وجود خود دور میشوم.
هوش مصنوعی: دل از شدت درد و رنج تاب نیاورده و به تنهایی با مشکلات و چالشها مواجه شده است. این فرآیند مشابه نبرد رستم است که در برابر سختیها ایستادگی میکند.
هوش مصنوعی: خداوندا، من به دنبال رحمت تو هستم تا از اسیران این دنیا آزاد شوم. امیدوارم که مانند ظرفی که دریا را برای ما مناسب میکند، روح و جان من نیز به سلامتی رهنمون شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن
سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان
ای دننده همچو دن کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد ریخت گرد دن مدن
همچو نخچیران دنیدی، سوی دانش دن کنون
نیک دان باید همیت اکنون شدن ای نیک دن
راه زد بر تو جهان و برد فر و زیب تو
[...]
سوسن و سنبل نمود از زلف و عارض یار من
سنبلی بس با بلا و سوسنی بس با فتن
سوسن از سیم پلید و سنبل از مشک سیاه
در پلیدی صد ملاحت ، در سیاهی صدشکن
نوروزیب از روی و قد او همی خواهند دام
[...]
ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن
جسم ما زنده به جان و جان تو زنده به تن
هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند
گویی اندر روح تو مضمر همیگردد بدن
گر نیی کوکب، چرا پیدا نگردی جز به شب
[...]
ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن
روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن
مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق
سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن
از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.