گنجور

 
جویای تبریزی

در حریم وصل از دلدار دور افتاده ام

مستم از کیفیت سرشار دور افتاده ام

معنی بیگانه با دل آشناتر می شود

در بر یارم اگر از یار دور افتاده ام

همچو پرواز نگه از دیدهٔ اهل نظر

با تو نزدیکم و بسیار دور افتاده ام

بسکه دل آزرده ام یکره ندیدم خویش را

تا از آن آیینهٔ رخسار دور افتاده ام

در حریم وصل هم بلبل ز افغان لب نبست

چون ننالم من کز آن غمخوار دور افتاده ام

بسته شد جویا زبان ناله دور از بزم یار

بلبلم کز ساحت گلزار دور افتاده ام

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

من که دور از دوستان وز یار دور افتاده ام

مرغ نالانم که از گلزار دور افتاده ام

چون زیم کز دل دهندم خلق و دلداری کنند

من که هم از دل هم از دلدار دور افتاده ام

گر نخواهی یاری از جان و بمیرم در فراق

[...]

صائب تبریزی

در ته یک پیرهن از یار دور افتاده ام

آه کز نزدیکی بسیار دورافتاده ام

می کشم خمیازه بر آغوش در آغوش یار

همچو مرکز از خط پرگار دور افتاده ام

نیست تدبیری به جز دوری ز نزدیکی مرا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه