گنجور

 
جویای تبریزی

افروختهٔ عشقم و پروانهٔ خویشم

مجنون تو لیلی وش و دیوانهٔ خویشم

از روز سیه اهل هنر شکوه ندارد

یاقوت صفت شمع طربخانهٔ خویشم

از آتش سودای تو چون کرم شب افروز

هر شام چراغ خود و پروانهٔ خویشم

بگذشت چو گل موج طربناکی ام از سر

طوفانی ترخندهٔ مستانهٔ خویشم

حال دلم از من ز چه پرسی که چو جویا

عمریست که یار تو و بیگانهٔ خویشم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

بیخود ز نوای دل دیوانه خویشم

ساقی و می و مطرب و میخانه خویشم

شد خوبی گفتار ز کردار حجابم

درخواب ز شیرینی افسانه خویشم

زان روز که گردیده ام از خانه بدوشان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه