ما خاک ره جلوه آن سرو روانیم
دل داده و جان باخته اش از دل و جانیم
از سیل سرابست خطر خانهٔ ما را
چون نقش قدم پر حذر از ریگ روانیم
در انجمن هرزه در ایان سبک مغز
چون گل ز ادب گوش ولی گوش گرانیم
رفتند عزیزان و چو نقش پی سالک
ما خاک نشین از پی آن راه روانیم
رفتیم به بال نگه از خویش چو شبنم
تا بر رخ خورشید مثالش نگرانیم
هرگز سر تسلیم ز فتراک نپیچیم
ما حلقه بگوشان خم زلف بتانیم
در بند گرفتاری دلهاست شب و روز
ما بنده آزادی آن سرو روانیم
در روز مجویید ز جویا سخن عشق
شبها همه شب شمع صفت چرب زبانیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلدادگی به یک معشوق است. شاعر خود را در راهی میبیند که به سمت معشوق روان است و هیچ گاه تسلیم نمیشود. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که با وجود مشکلات و سختیها، دل و جانش را فدای عشق کرده است. در کنار رنج و گرفتاریهای زندگی، او به آزادی و عشق اهمیت میدهد و شبها را به صحبت درباره عشق میگذراند، در حالی که روزها از زبان شیوای خود بهره میجوید. به طور کلی، این شعر تجسمی از عشق عمیق و وفاداری به معشوق است.
هوش مصنوعی: ما همچون خاک مسیر آن سرو خوشنما هستیم، دل و جان خود را برایش فدا کردهایم و تمام وجودمان را به او دادهایم.
هوش مصنوعی: از سیل و توفان ترس وجود خانهمان را تهدید میکند، مانند ردپایی که از سرازیر شدن ریگها دوری میکند.
هوش مصنوعی: در جمعی که بیادبی و بیفکری رایج است، من مانند گلی هستم که به خاطر ادب و نزاکت خود، به خوبی در میان دیگران رفتار میکنم. اما گوشها و دلهایم به شدت سخت و سنگین است و نمیتوانند به راحتی پذیرای زشتیها باشند.
هوش مصنوعی: عزیزان ما رفتند و ما مانند پیادهروی که بر روی خاک نشسته، در پی آنها به راه خود ادامه میدهیم.
هوش مصنوعی: به سوی آسمان حرکت کردیم، مثل شبنم که بر روی گلبرگهای خورشیدین نشسته است، تا بر چهرهاش نگران و مراقب باشیم.
هوش مصنوعی: ما هرگز تسلیم نخواهیم شد و سرمان را به خاطر سختیها پایین نخواهیم آورد. ما کسانی هستیم که به زیباییهای معشوق خود گوش فرادهیم و در برابر آن فریفتهایم.
هوش مصنوعی: ما همیشه درگیر مشکلات و دغدغههای درونیم و مانند بندگان، آرزو داریم که آزاد شویم و به آرامش و راحتی برسیم.
هوش مصنوعی: در طول روز به دنبال سخنان عاشقانه نباشید، زیرا شبها مثل شمعی درخشان و با سخنانی شیرین و دلنشین به عشق سخن میگوییم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما قد ترا بندهتر از سرو روانیم
ما خد ترا سغبهتر از عقل و روانیم
بی روی تو لب خشکتر از پیکر تیریم
با موی تو دل تیرهتر از نقش کمانیم
بیرون ز رخ و زلف تو ما قبله نداریم
[...]
بشکن قدح باده که امروز چنانیم
کز توبه شکستن سر توبه شکنانیم
گر باده فنا گشت فنا باده ما بس
ما نیک بدانیم گر این رنگ ندانیم
باده ز فنا دارد آن چیز که دارد
[...]
ما جرعه چشانیم ولی خضرو شانیم
ما راه نشینیم ولی شاه نشانیم
ما صید حریم حرم کعبه قدسیم
ما راهبر بادیه ی عالم جانیم
ما بلبل خوش نغمه ی باغ ملکوتیم
[...]
ما مرشد عشاق خرابات جهانیم
ساقی سراپردهٔ میخانهٔ جانیم
تو از همدانی ولیکن همه دان نه
از ما شنو ای دوست که سر همه دانیم
تو عالم یک حرفی ما عالم عالم
[...]
ما رند خراباتی بی نام و نشانیم
صد خرمن ناموس بیک جو نستانیم
ما را بکتابی نبود حاجت ازآن رو
کاسرار جهان از ورق روی تو خوانیم
دیدیم ز ذرات جهان عکس جمالت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.