گنجور

 
جویای تبریزی

مزاج شعله بود وضوح شوخ و شنگ ترا

زهم چه فرق شتاب بود و درنگ ترا

مباد چون عرق شرم قطره قطره چکد

چنین که جوش ترقیست آب و رنگ ترا

دلم زقهر و عتاب تو برد لذت لطف

که رنگ و بوی گل آشتی ست جنگ ترا

بجز مشاهدهٔ طوطی خط سبزان

ز روی آینهٔ دل که برد زنگ ترا

بود به عالم دیوانگی مرصع پوش

کسی که جا به بدن داده است سنگ ترا

زشور نالهٔ بلبل به موج می آیی

خدا زیاد کند ای گل آب و رنگ ترا

مزن به سنگ، میفکن به سوی اغیارش

که می خرد دل جویا به جان خدنگ ترا

 
 
 
حسابداری شخصی تدبیر - پیامک‌هاتو تراکنش کن!
امیرخسرو دهلوی

که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا

که در کشید به بر سرو لاله رنگ ترا

چنین که چشم ترا خواب بسته می دارد

که باز دارد ازین خواب چشم شنگ ترا

نمی گذارد دنبال چشم تو سرمه

[...]

میلی

کدام بت شده رهزن دل چو سنگ ترا

که آفتاب محبت، شکسته رنگ ترا

شد از عتاب تو افزون، امیدواری غیر

زبس که مصلحت آمیز دید جنگ ترا

درآمدی و ندارم چو باد گستاخی

[...]

شیخ بهایی

شوم هلاک چو غیری خورد خدنگ ترا

که دانم آشتئی در قفاست جنگ ترا

کرشمه های تو از بس که هست ناز آئین

نه آتشی تو داند کسی نه چنگ ترا

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شیخ بهایی
صائب

چه حاجت است به می لعل سیر رنگ ترا؟

نظر به پرتو خورشید نیست رنگ ترا

دم از ثبات قدم می زند ز ساده دلی

ز دور دیده هدف جلوه خدنگ ترا

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب
قدسی مشهدی

غمش فشانده ز دامن غبار ننگ ترا

کسی چه می‌کند ای دل فضای تنگ ترا

ز بس که تیر ترا صید در نظر دارد

غلط نموده به مژگان پر خدنگ ترا

به رنگ رنگ فغان خواب اختران بستم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قدسی مشهدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه