مزاج شعله بود وضوح شوخ و شنگ ترا
زهم چه فرق شتاب بود و درنگ ترا
مباد چون عرق شرم قطره قطره چکد
چنین که جوش ترقیست آب و رنگ ترا
دلم زقهر و عتاب تو برد لذت لطف
که رنگ و بوی گل آشتی ست جنگ ترا
بجز مشاهدهٔ طوطی خط سبزان
ز روی آینهٔ دل که برد زنگ ترا
بود به عالم دیوانگی مرصع پوش
کسی که جا به بدن داده است سنگ ترا
زشور نالهٔ بلبل به موج می آیی
خدا زیاد کند ای گل آب و رنگ ترا
مزن به سنگ، میفکن به سوی اغیارش
که می خرد دل جویا به جان خدنگ ترا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است. شاعر به توصیف ویژگیهای معشوق خود میپردازد و احساساتی نظیر شادی، عشق و شوریدگی را به تصویر میکشد. او از وضوح و جذابیت معشوق میگوید و به تأثیرات خوشایند و دردسرهای عشق اشاره میکند. همچنین، شاعر از ناپایداری و لطافت عشق و حسرتها و لذتهای آن سخن میگوید و در نهایت تأکید میکند که معشوقش دارای خاصیتهایی است که نمیتواند به آسانی فراموش شود. تشبیهات زیبای شاعر نمایانگر احساسات عمیق و متناقضی است که عشق میتواند به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: شعله زنده و پویای وجود تو، به وضوح شادابی و سرزندگیات را نشان میدهد. بین شتاب و درنگ تو چه تفاوتی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: نکنید که مانند عرق شرم به قطره قطره بچکید، زیرا که پیشرفت و رشد شما نیاز به جوش و شور دارد.
هوش مصنوعی: دل من از خشمی که تو داری لذت محبت را برده است، زیرا بوی گل آشتی و صلح در مبارزه تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: به جز اینکه پرندهای رنگین را از روی آینهٔ دل خود ببینم که زنگ تاریکی را از آن دور کرده باشد.
هوش مصنوعی: در دنیای دیوانگان، فردی که به زیبایی و زینت خود اهمیت میدهد، مانند جواهری است که در بدنی سنگین و محکم قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: از ناله و صدای بلبل، تو به یاد میآیی و من از خدا میخواهم که زیبایی و جلوهات را روز به روز بیشتر کند.
هوش مصنوعی: به او آسیب نزن و به دیگران نسبت نده که کسی که دلش برایت تنگ شده، جانش را به خاطر تو میسپارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا
که در کشید به بر سرو لاله رنگ ترا
چنین که چشم ترا خواب بسته می دارد
که باز دارد ازین خواب چشم شنگ ترا
نمی گذارد دنبال چشم تو سرمه
[...]
که تنگ دوخت عفی الله قبای تنگ ترا
که داد زیب دگر سرو لاله رنگ ترا
مصوری که جمال تو دید حیران ماند
چو در خیال درآورد زیب و رنگ ترا
زسنگ لیلی اگر کاسه یی شکست چه شد
[...]
کدام بت شده رهزن دل چو سنگ ترا
که آفتاب محبت، شکسته رنگ ترا
شد از عتاب تو افزون، امیدواری غیر
زبس که مصلحت آمیز دید جنگ ترا
درآمدی و ندارم چو باد گستاخی
[...]
شوم هلاک چو غیری خورد خدنگ ترا
که دانم آشتئی در قفاست جنگ ترا
کرشمه های تو از بس که هست ناز آئین
نه آتشی تو داند کسی نه چنگ ترا
چه حاجت است به می لعل سیر رنگ ترا؟
نظر به پرتو خورشید نیست رنگ ترا
دم از ثبات قدم می زند ز ساده دلی
ز دور دیده هدف جلوه خدنگ ترا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.