از آن چون آب در گلها بود آهسته رفتارش
که میترسد بریزد آب و رنگ از حسن سرشارش
کشد مجنون ما پای طلب در دامن دشتی
که دارد شوخی مژگان لیلی هر سر خارش
ریاضت شاهد اعمال هرکس را بیاراید
گداز دل نهد آیینه پیش حسن کردارش
درستی جوی در کار دل از فیض شکست دل
شکستن در حقیقت خانهٔ دل راست معمارش
ز حق مگذر بریدن سخت دشوار است ای ناصح
ز کافر کیش شوخی کز رگ جان است زنارش
نبیند از شکست خانهٔ تن هیچکس نقصان
که باشد گنجها جویا، نهان در زیر دیوارش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیبایی میپردازد و از احساسات عمیق و پیچیده عاشقانه صحبت میکند. شاعر به آرامش و لطافت رفتار محبوب (که به آب در گلها تشبیه شده) اشاره میکند و نگرانی او از ناپدید شدن زیباییاش را بیان میکند. محبوب مجنون را به سوی خود میکشد و تماشای او را مسحورکننده میکند. همچنین اشارهای به تأثیر اعمال و رفتار بر محبت و عشق دارد. در ادامه به سختیهای جدایی از حق و دشواریهای عشق اشاره میکند و نهایی به این نکته میرسد که هیچکس از شکست در کارهای دنیوی آسیب نمیبیند، زیرا در زیر این شکستها، گنجهای پنهانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: رفتار او مشابه آب در گلهاست؛ به طرز آرام و محتاطی حرکت میکند، چون نگران است که مبادا زیبایی و جذابیتش تحت تأثیر قرار بگیرد و از بین برود.
هوش مصنوعی: مجنون در پی عشق، پاهایش را به سمت دشت میکشاند، دشت گویی که با مژگان لیلی شوخی میکند و هر بار به او میزند.
هوش مصنوعی: مراقبت و تلاش در کارها، رفتار هر فرد را زیباتر میسازد و آن را به نمایش میگذارد؛ در حالی که درد دل، مانند آینهای است که زیبایی و نجابت رفتار او را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این نکته میپردازد که وقتی دل آدمی آسیب ببیند و شکسته شود، این شکست میتواند مقدمهای برای درک و حقیقتی عمیقتر در زندگی باشد. در واقع، دل شکسته میتواند به عنوان نقطهای برای بازسازی و ایجاد زیباییهای جدید در زندگی فرد تلقی شود. به عبارتی، در پسِ غم و اندوه میتوان به حقیقت و راستی دست یافت.
هوش مصنوعی: از حق دور نشوید، زیرا اینکه از آن بگذرید، کار دشواری است. ای مشاور، از کافر بودن شوخی نکنید، زیرا این امر به رگ جان وابسته است و تبعاتی دارد.
هوش مصنوعی: هیچکس از آسیبهایی که به بدن میرسد، احساس نقصان نمیکند. چرا که گنجهای ارزشمندی در زیر پوست و درون وجود او نهفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهانداری که پیروزی است در تیغ جهاندارش
همه آفاق را روزی است از دست گهربارش
همانا اخترِ سَعدست دیدار همایونش
که روز و روزگار ما همایون شد به دیدارش
به طلعت هست خورشیدی که برگیتی همی تابد
[...]
ستم کردست بر جانم سر زلف ستمکارش
نبینم جز جفا شغلش ندانم جز جفا کارش
اگرچه با ستمکاران نیامیزند جان و دل
مرا آرام جان آمد سر زلف ستمکارش
نخرد کس بلای جان و زلفین بلا جویش
[...]
تماشا میکند هر دم دلم در باغ رخسارش
به کام دل همی نوشد می لعل شکر بارش
دلی دارم، مسلمانان، چو زلف یار سودایی
همه در بند آن باشد که گردد گرد رخسارش
چه خوش باشد دل آن لحظه! که در باغ جمال او
[...]
چه دارد در دل آن خواجه که میتابد ز رخسارش
چه خوردست او که میپیچد دو نرگسدان خمارش
چه باشد در چنان دریا به غیر گوهر گویا
چه باتابست آن گردون ز عکس بحر دربارش
به کار خویش میرفتم به درویشی خود ناگه
[...]
فکن ای بخت یک ره استخوانم زیرِ دیوارش
که غوغایِ سگان از حال من سازد خبردارش
به سینه داغِ بالایِ الف سوزم که پیشِ او
چو سر پیش افکنم بینم در آن آیینه رخ سارش
به عالم می فروشد هر دمم سودایِ زلفِ او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.