گنجور

 
جویای تبریزی

دل عاشق ز منع اشک خونین غرق خون می گردد

کز افشاندن غبار دامن صحرا فزون گردد

سرت گردم بیا بر مردم چشمم ترحم کن

چو داغ لاله تا کی بی تو در گرداب خون گردد

چنین کز بخت برگردیده روگردانم از مقصد

عجب نبود درین ره راهزن گر رهنمون گردد

گرفته کار عشق و عشقبازی در حرم اوجی

که گل بر گوشهٔ دستار من داغ جنون گردد

به آب و دانهٔ اشک و هوای آه در سرها

خیال او چو فیض تربیت یابد جنون گردد

تعجب نیست گر از فیض فاضل خان سخن سنجم

به بزمش هر که جویا راه یابد ذوفنون گردد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

کسی تا چند مغلوب شراب لاله گون گردد؟

کسی تا چند بی لنگر درین دریای خون گردد؟

پریشان گشت دلها تا بریدی زلف مشکین را

سپاه از یکدگر ریزد علم چون سرنگون گردد

نزد مهر خموشی بر دهن گرداب دریا را

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

رفیق از کف مده دشمن اگر خواهی زبون گردد

تو را سوزن به دست افتاد خار از پا برون گردد

به حال خوشه چینان آسیا را نیست پروایی

به گرد خرمن ایام چرخ نیلگون گردد

به صحرا کرده مأوا گردباد از بی سرانجامی

[...]

بیدل دهلوی

به عبرت سرکشان را موی پیری رهنمون‌گردد

زند خاکسترش دامن‌که آتش سرنگون‌گردد

ز خودداری عبث افسردگیها می‌کشد فطرت

اگر تغییر رنگی‌ گل‌ کند باغ جنون ‌گردد

گرانی نیست اسباب جهان دوش تجرد را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه