چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد
چه مایه فیض کزان لعل تر نمی گیرد
بکن ستایش اهل کمال در غیبت
که روی آینه را کس به زر نمی گیرد
بود زسرمهٔ آهم فروغ دیده مهر
که این چراغ به هر شعله در نمی گیرد
بتی که نیست خبردار خویش از مستی
چه می شود اگر از ما خبر نمی گیرد
مدار چشم رهایی زتنگنای تنش
دلی که دامن آه سحر نمی گیرد
بجاست بلبل اگر صبح و شام می نالد
بلاست عشق نگاری که زر نمی گیرد
اگر نه آتش می در میان بود جویا
میان عاشق و معشوق در نمی گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد
فلک به پیش تو نام قمر نمی گیرد
به زیر پات چو گل می کند درم ریزی
بنفشه می چند و سرو برنمی گیرد
کسی که بر لب و خال تو می نهد انگشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.