نونهال من چو دید آیینه را
از گریبان گل دمید آیینه را
خلق خوش با سینهٔ صفای تو است
هیچ کس بی رو ندید آیینه را
از گداز شرم پیش عارضش
چون عرق جوهر چکید آیینه را
دیده چون بگشود عکست بر رخت
همچو دل بر طپید آیینه را
می کند نام خدا عکس لبت
جام لبریز نبید آیینه را
صورتت چون عکس اندازد درو
جان توان داد و خرید آیینه را
گشته جویا جلوه گاه عکس او
می توان دربرکشید آیینه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.