گنجور

 
جویای تبریزی

نونهال من ز طفلی آشنا بیگانه بود

کوچه گرد شهره و بدمست و دشمن خانه بود

کرد پیدا این زمان نام خدا تمکینکی

ورنه وضعش پیش ازین بسیار بیباکانه بود

همچو نرگس بال شوق از شش جهت چشمم گشاد

تا تواند شمع رخسار ترا پروانه بود

خاطر ما با محبت توام آمد از نخست

عشق هر جا دام گستر شد دل ما دانه بود

ما عبث در دامن فرزانگی آویختیم

معنیی گر بود جویا با دل دیوانه بود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode