در این صحرا به گوشم شور محزونی نمیآید
صدای شیون زنجیر مجنونی نمیآید
شهادتگاه ما را کار هرکس نیست پی بردن
که چون نقش نگین از زخم ما خونی نمیآید
ترا در همسرانت سرکشی چون شعله میزیبد
بلی این شیوه از هر جامه گلگونی نمیآید
تو وسعت مشربی را بستهای گویا به خود زاهد
کز این دامان صحرا بوی مجنونی نمیآید
صدای نالهٔ زنجیر دارد ریزش اشکم
چو من دیوانهای جویا ز هامونی نمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.