گل در چمن از رشک تو آرام ندارد
جز لخت دل خون شده در جام ندارد
با غنچهٔ گل شور شکرخند لبت نیست
مژگان ترا دیدهٔ بادام ندارد
لطف تو دهد لذت شیرینی جانم
اما نمک تلخی دشنام ندارد
بی او نخورم باده گرم جان به لب آید
ساقی بنشین این همه ابرام ندارد
در جوش بود دیگ هوس زآتش حرصت
کس همچو تو جویا طمع خام ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق خود اشاره میکند و بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند جایگزین او باشد. گلها و غنچهها نیز در مقابل زیبایی محبوبش حسرت میخورند. لذت و شیرینی عشق او جان شاعر را زنده میکند و بدون او هیچ خوشی برایش باقی نمیماند. او به محبوب خود میگوید که هیچ کس مانند او طمع ندارد و همه چیز به خاطر او ارزش و معنا پیدا میکند. شاعر در تمام ابیات، احساسات عمیق و نیاز شدید خود به معشوق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: گل در چمن به خاطر حسادت تو آرامش ندارد و فقط دل شکستهای دارم که در هیچ جامی نیست.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و تأثیر عمیق چهره و لبخند معشوق میپردازد. شاعر اشاره میکند که لبخند معشوقش، شور و شوقی مانند غنچهٔ گل دارد و چشمان او زیبا و دلربا هستند، به طوری که هیچ چیزی نمیتواند با این زیباییها رقابت کند. در واقع، زیبایی معشوق بینظیر و خاص است.
هوش مصنوعی: محبت و احسان تو برای من مانند شوقی شیرین و خوشایند است، اما حتی اگر در دل تلخی و دشنامی وجود داشته باشد، بر من تأثیری نخواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: بدون او، نوشیدن شراب برایم ممکن نیست و زندگیام به آخر رسیده است. ساقی، بنشین و جایی برای اصرار و گدایی این همه وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دیگ هوس به شدت در حال جوشیدن است و آتش حرص تو را تحریک کرده است. هیچکس مانند تو به دنبال وصلت با آرزوهای بیهوده نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنی که چو تو گردش ایام ندارد
سلطان چو تو معشوق دلارام ندارد
چون دانهٔ یاقوت تو گل دانه ندارد
چون دام بناگوش توبه دام ندارد
بادی نبزد در همه آفاق که از ما
[...]
عشقست طلسمی که در و بام ندارد
آن کس که ازو یافت نشان نام ندارد
بس حله الوان به قد عشق بریدند
یک جامه به اندازه اندام ندارد
بادی که وزد وجد کند مست محبت
[...]
میخانه چو من رند نکو نام ندارد
از می کشیم شکوه لب جام ندارد
از ثابت و سیاره گردون بحذر باش
کاین مزرعه یکدانه بیدام ندارد
هر سنگ که خورد از کف اطفال نگهداشت
[...]
پروای خط آن عارض گلفام ندارد
از سادگی این صبح غم شام ندارد
پاس دل خود دار که آن زلف گرهگیر
یک دانه بغیر از گره دام ندارد
با دوری دلها چه کند قرب مکانی
[...]
تنها نه ز زلفت دلم آرام ندارد
خود کیست که سر در پی این دام ندارد!
شمشاد قدان جمله به بالای تو نازند
سروی چو قدت گلشن ایّام ندارد
سررشتة پاس دل ما خوب نگه دار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.