روبرو گردد چو با آیینهٔ شرمین می شود
شوخ من چون گل بیک پیمانه رنگین می شود
روز عاشق تیره زآن گیسوی پرچین می شود
خواب سخت از طول این افسانه سنگین می شود
خون خود ریزد گلستان بی بهار جلوه اش
پنجهٔ گل دور از آنرو دست گلچین می شود
زینت هنگامهٔ ناز از نیاز عاشقست
بزمش از پرواز رنگ ما به آیین می شود
دلبری را شوخیی در ضمن تمکین لازم است
با تبسم ناز چون آمیخت رنگین می شود
گر شوم جویا به باد زلف او پیمانه نوش
ساغر می در کفم چون نافه مشکین می شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق هرجا رو نماید کفرها دین می شود
ور تو روی ازوی بتابی مهرها کین می شود
از حریم وقت او بیرون بود اسلام وکفر
آن قلندروش که اورا عشق تو دین می شود
تخت دولت می نهد در هند دین احمدی
[...]
آب و رنگ حسن بیش از خانه زین می شود
در نگین دان دانه یاقوت رنگین می شود
می شود ناز و غرور نیکوان از خط زیاد
وحشت آهو فزون گردد چو مشکین می شود
شوخترشد چشم مست یار در دوران خط
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.