دعای صبح محرومان هم آغوش اثر خیزد
غبار هستی مقصد زدامان سحر خیزد
مشو غافل ز آه غرقه در خون اسیرانت
که این سرو از کنار جوی چاک سینه برخیزد
نگردد تا جمالت مست زینت بخشی گلشن
زجام گل شراب رنگ مانند شرر خیزد
ندارم طاقت هجران که دور از جلوهٔ رویت
ز سوز دل چو مژگان دودم از راه نظر خیزد
ز بس جویا شدم محو تماشای سر زلفش
بپاشم هر کجا تخم نگه ریحان تر خیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و longing میپردازد. شاعر از دعای صبح محرومان و تأثیرات آن بر زندگی سخن میگوید و با استفاده از تصاویر طبیعی و نمادین، به اثرات عشق و زیبایی اشاره میکند. او از غم دوری و هجران مینالد و حرارت دلش را با تشبیهات زیبا توصیف میکند. در کل، این شعر به جستجوی زیبایی و عشق و تأثیرات آن بر روح و جان میپردازد.
هوش مصنوعی: دعای صبح افراد بیبهره به همراه اثر آن، گرد و غبار زندگی را از آغوش خود میزداید و نیل به هدف در سحرگاه به وقوع میپیوندد.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که درد و رنج اسیران خود را نادیده نگیری، چرا که این درخت زیبای جوانهزده از کنار آب، به خاطر زخمهای عمیقش برخاسته است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی تو درخشش گلستان را به مسکنت میکشاند، گل خنک در دل باغ میروید و از جام شراب، شعلۀ عشق شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: من طاقت دوری تو را ندارم و از سوز دل، چشمانم همچون دودی که از نظر دور میشود، اشک میریزد.
هوش مصنوعی: به خاطر کنجکاوی و عشق به زیبایی و دلربایی او، نمیتوانم چشم از او بردارم و دوست دارم هر جا که عشق و محبت رشد کند، حضور داشته باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهاری کز دو رخسارش همی شمس و قمر خیزد
نگاریکز دو یاقوتش همی شهد و شکر خیزد
خروش از شهر بنشاند هر آنگاهی که بنشیند
هزار آتش برانگیزد هرآنگاهی که برخیزد
رخش سیمینسپر بینم خطش چون چنبر مشکین
[...]
نگاری کز دو رخسارش همی شمس و قمر خیزد
بهاری کز دو گلزارش همی شهد و شکر خیزد
خروش از شهر بنشاند هر آنگاهی که بنشیند
هزار آتش برانگیزد هر آن وقتی که برخیزد
نشیند وقتها با من به مَی خوردن، ولی چندان
که توبه بشکنم، چون توبه ام بشکست برخیزد
به مستی آه خون آلود از دل بیشتر خیزد
که خونبارست هر ابری که از دامان تر خیزد
به آهی می تواند خواست عذر نارساییها
زمستی هر که نتواند زجای خود سحر خیزد
به زهر چشم گردون ستمگر می دهد آبش
[...]
ز ضعف بیغمی، نتواند آهم از جگر خیزد
مگر دردی بگیرد دست افغانم، که بر خیزد!
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.