گنجور

 
جویای تبریزی

چنان ز نکهت زلفش هوا معطر شد

که از نفس رگ جانم فتیله عنبر شد

مراد مرد ترقی است در مراتب عشق

اگر نه به شد داغ دل تو بهتر شد

بتی که نرگس مستش بلای جان و دل است

کشید سرمه به چشم این بلای دیگر شد

ز سر نامهٔ دل تا دلت شود آگاه

پرید رنگ چو از چهره ام کبوتر شد

نبرد شیر فلک عار باشدش جویا

کسیکه چون تو سگ آستان حیدر شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
وطواط

لوای دولت و ملت کنون مظفر شد

که پادشاه جهان ابوالمظفر شد

خدایگان بشر، شاه‌ شیر دل، اتسز

که باس او را شیر فلک مسخر شد

ز بی‌قراری سر تیغ پسر صواعق او

[...]

ابن یمین

شبی بلطف ز پیر خرد بپرسیدم

بدانخیال که در خاطرم مصور شد

که رنج محنت ایام و حادثات زمان

همه برای من اندر جهان مقرر شد

بعمر خویش ندیدم که یک مراد مرا

[...]

سیف فرغانی

زخاک کوی توبوی هوا معطر شد

ز نور روی تو شب همچو مه منور شد

چو عشق تو بزمین زآسمان فرود آمد

زمین زشادی آن تا بآسمان برشد

بیمن عشق تو دیدم که روح پاک چوطفل

[...]

جهان ملک خاتون

رمید دل ز من خسته پیش دلبر شد

دماغ جان ز سر زلف او معطّر شد

چو روی آن بت رعنا بدید از سر شوق

ز جان غلام رخ یار ماه پیکر شد

اگرچه زلف سیاهت به شب رهش گم کرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
صائب تبریزی

به روی گرم تو آیینه تا برابر شد

بهشت روی ترا چشمه سار کوثر شد

زخال اگر چه بنا گوش نیک اختر شد

ازین ستاره شب زلف دل سیه تر شد

دل نظارگیان آب شد زدیدن تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه