گنجور

 
جویای تبریزی

نجابت هر که با دولت چو خورشید برین دارد

اگر بر آسمان رفته است چشمی بر زمین دارد

زسودای تو بر لب هر که آه آتشین دارد

به رنگ شمع محفل گریه ها در آستین دارد

مباش از چرب نرمیهای خصم کینه جو ایمن

که خنجر چین همواری زجوهر بر جبین دارد

خسیسانند در بند فریب لذت دنیا

بلی دام گرفتاری مگس از انگبین دارد

عجب نبود گر از ننگم فرو رفته است در خاتم

بسی شرمندگی نام من از روی نگین دارد

زگردش های او بر اهل عالم حال می گردد

ادای نرگس نازآفرینش آفرین دارد

به جز ایثار مال از پادشاهان خوش نما نبود

وگرنه از جواهر کوه هم چندین دفین دارد

بود ایمن اگر هر روز از طاق فلک افتد

چو خورشید برین آن کس که چشمی بر زمین دارد

شهید آرزوی لعل آن لب در لحد باشد

سلیمانی که پنداری زمین زیر نگین دارد

فلک را نیست از یکرنگی من آگهی جویا

مرا دارد غمین هر جا دلی اندوهگین دارد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

خداوند سپهر او را خداوند زمین دارد

کجا او را قدم باشد بزرگان را جبین دارد

همیشه مهر و کین او نشان کفر و دین دارد

همیشه دست و تیغ او نشان مهر و کین دارد

قضا زیر عنان دارد قدر زیر نگین دارد

[...]

امیر معزی

ز مشرق تا حد مشرق شناسد هرکه دین دارد

که دین رونق به تأیید امیرالمؤمنین دارد

امام الحق که او را آفرین‌گوی است درگیتی

هر آن کو طاعتِ یزدانِ گیتی آفرین دارد

گرفتارند گمراهان میان ظلمت و بدعت

[...]

حافظ

هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد

سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد

حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است

کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد

دهانِ تَنگِ شیرینش، مگر مُلکِ سلیمان است

[...]

خیالی بخارایی

دلم جز داغ نومیدی ز جان حاصل همین دارد

که پیوسته ز ابرویت بلایی در کمین دارد

نکوخواه توام جانا و می ترسم که بی جُرمی

بگردی از نکوخواهان چو بدگویت براین دارد

چه سود از باغ بلبل را که بی زلف و عذار تو

[...]

صائب تبریزی

کجا پروای ما سرگشتگان آن مه جبین دارد؟

که خون صد چراغ مهر را در آستین دارد

زجمعیت امید بی نیازی داشتم، غافل

که آنجا صاحب خرمن نظر بر خوشه چین دارد

چه شیرینی است یارب با زمین پاک خرسندی

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه