ریزد از هر حلقهٔ آن زلف عنبر بار کج
صاف کیفیت به رنگ ساغر سرشار کج
ای که با قد دو تا مست شراب غفلتی
خواب راحت می کنی در سایهٔ دیوار کج
مستی چشم تو از کج کج نگاهی ظاهر است
زود رسوا می شود می نوش از رفتار کج
از رعونت مرد را نقصان به مردی می رسد
زودتر گردد جدا از فرق سر دستار کج
کی رود از خاطرم مژگان بر گردیده اش
چون توان کردن رها دامان دل زین خار کج
گوئیا ماریست جویا پاسبان گنج حسن
بر کنار عارض او زلف عنبر بار کج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج
گر رساند بر فلک، باشد همان دیوار کج
می کند یک جانب از خوان تهی سرپوش را
هر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کج
زلف کج بر چهره خوبان قیامت می کند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.