گنجور

 
جویای تبریزی

پیوسته عشق درصدد خودنمایی است

این سرو و قمری و گل و بلبل بهانه ای است

شبهای وصل هر مژه برهم زدن مرا

بسیار دردناک تر از تازیانه ای است

ما بیدلان غریب دیار چمن نه ایم

هر گل برای بلبل ما آشیانه ای است

در گرد سرمه حلقهٔ چشمش ز مردمک

از بهر صید طایر دل دام و دانه ای است

جویا ز خویشتن به طلب نقد مدعا

کاین پیکر ضعیف طلسم خزانه ای است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

دنیا برای بیخبران عیش خانه ای است

مرغ حریص را گره دام، دانه ای است

شور مرا نسیم بهاران بهانه ای است

هر شاخ گل، جنون مرا تازیانه ای است

از اختیار ناقص خود دست شستن است

[...]

جویای تبریزی

گرداب بحر عشق مرا آشیانه ای است

هر موج پیش همت مردان کرانه ای است

از دخل و خرج آمد و رفت نفس ببین

کاین تنگنای جسم عجب کارخانه ای است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه