گنجور

 
جویای تبریزی

از موج چین، جبین هر آن کس که ساده است

دایم در بهشت به رویش گشاده است

هان بی خبر سفینهٔ عمر تو از نفس

در جذر و مد بحر خطر اوفتاده است

کامل نشد هنوز بهار جمال تو

یعنی گل تو غنچه و سروت پیاده است

سر بر کنار دامن منزل نهاده است

چون نقش پای هر که ز پا اوفتاده است

بر خود ز سوی خلق ره فیض را مبند

جویا در بهشت جبین گشاده است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode