گنجور

 
جویای تبریزی

حقپرستی پیش ما ترک تمنا کردن است

فرصت امروز صرف کار فردا کردن است

بهر شهرت گوشه گیریهای ارباب ریا

خویش را چون بوی گل در پرده رسوا کردن است

در خمار باده استغنا زدن بر می فروش

ناز بیجای گدا بر اهل دنیا کردن است

ساختن با کنج تنهایی ز عزلت خویش را

بهر سیر خلد امروزش مهیا کردن است

جستن از تنهای خاکی پرتو اظهار حق

مهر را در ذرهٔ ناچیز پیدا کردن ا ست

دور بینی می کند از عینک دل دیده اش

هر کرا امروز فکر کار فردا کردن است

هیچکس از خرقه پوشی تارک دنیا نشد

ترک خود کردن بر ما ترک دنیا کردن است

نشکفد هرگز به روی ما گل رخسار یار

بی دماغی کار او در کار جویا کردن است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

وجد بال شاهباز جان ز هم وا کردن است

پایکوبی زندگی را در ته پا کردن است

جوش بیتابی زدن در آتش وجد و سماع

شیره جان را ز درد تن مصفا کردن است

محمل جان را به منزل بی قراری می برد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

امتحان خلق دل پامال سودا کردن است

عشق عبرت کردن آزار تماشا کردن است

چشم خونگرمی ز هر افسرده خونی داشتن

نبض آتش ز آستین موج پیدا کردن است

خواب راحت دیده ای نام تحمل می بری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه