بزم ارباب ریا را ساغری در کار نیست
زاهدان خشک را چشم تری در کار نیست
از گرانجانی است گر زاهد نشد محتاج می
تیغهٔ کهسار را روشنگری در کار نیست
هست چون بحر توکل سیرگه درویش را
کشتی اش را بادبان و لنگری در کار نیست
بر سرم منت منه گو سایهٔ بال هما!
عاشق بی پا و سر را افسری در کار نیست
خال او در دلبری مستغنی از حسن خط است
در شکست قلب عاشق لشکری در کار نیست
از سبکروحی توان رستن ز ننگ احتیاج
در پریدن رنگ را بال و پری در کار نیست
غنچه ای هم زین چمن جویا نچیند همتم
نیستم بلبل مرا مشت زری در کار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای درویش و عاشق میپردازد و بر آن تاکید دارد که در زندگی معنوی و عشق حقیقی، نیازی به ظواهر و شواهد مادی نیست. در این بزم و معاشرتهای روحانی، زاهدان خشک و بیروح جایگاه ندارند و برعکس، انسانهای توکلگر و آزاد از قید و بند دنیا میتوانند در آغوش حقیقت بیدار شوند. شاعر همچنین بر این نکته تاکید میکند که عشق و زیبایی در دل عاشق و معشوق اصالت دارد و نیازی به نشانههای غیرضروری و ظاهری ندارد. او به این نکته اشاره دارد که برای رهایی از نیازهای دنیوی، نیازی به دارایی و ابزار مادی وجود ندارد و اصلاً روح آزادی در غنای روحی و ارتباط معنوی نهفته است. در نهایت، شاعر بیان میکند که او هرگز به دنبال چیزهای مادی همچون طلا نیست و تنها به زیباییهای معنوی و روحی علاقهمند است.
هوش مصنوعی: در محفل فریب و تظاهر، نشانهای از عشق و روحیه وجود ندارد. کسانی که ظاهری خشک و بیاحساس دارند، نمیتوانند به زیباییها و احساسات عمیق دست یابند.
هوش مصنوعی: اگر زاهد به نوشیدن می محتاج نشود، پس درختان کوهستان نیاز به روشنایی ندارند.
هوش مصنوعی: وجود تو مانند دریایی است که درویش را برای سفرش نیاز به بادبان و لنگر ندارد.
هوش مصنوعی: بر سرم منت نگذار و نگویید که سایهی بال پرندهی عالی مقام بر من افتاده است! زیرا کسی که عاشق است و نه پا دارد و نه سر، نیازی به افسری و سرپرستی ندارد.
هوش مصنوعی: خال او در زیبایی دلبری به قدری جذاب و خاص است که نیازی به زیبایی نوشتار ندارد، زیرا دل عاشق به راحتی تسخیر میشود و نیازی به تلاش زیادی نیست تا قلب او را بشکنند.
هوش مصنوعی: از روح سبکی میتوان آزاد شد و از شر خجالت نیاز رهایی یافت، زیرا برای پرواز نیازی به بال و پر نیست.
هوش مصنوعی: غنچهای از این گلزار نمیچینم، زیرا ارادهام چنین نمیباشد. بلبل برای من به زیور زر نیاز ندارد و در زندگیام نیازی به این کارها نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حسن عالمسوز او را ساغری در کار نیست
چهره خورشید را روشنگری در کار نیست
آتش از خود می دهد بیرون سپند شوخ ما
این سبکسیر فنا را مجمری در کار نیست
قطره آبی به هم پیچد بساط خواب را
[...]
در طریق رفتن از خود رهبری درکار نیست
وحشت نظاره را بال وپری درکارنیست
کشتی تدبیر ما توفانی حکم قضاست
جز دم تسلیم اینجا لنگری درکار نیست
هر سر مو بهر غفلتپیشه بالین پر است
[...]
در طریق عشق کس را رهبری در کار نیست
خانه آیینه را بام و دری در کار نیست
میکشد قلاب جذب عشق سویت دم به دم
بسمل شوق توام بال و پری در کار نیست
کی بود شیرازه در جزو کتاب عاشقان؟!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.