گنجور

 
جویای تبریزی

زور شور گریه ای می شد به خواب

خواب می آرد بلی آواز آب

بوی تحقیق از مقلد نشنوی

کس نگیرد از گل کاغذ، گلاب

در بلند و پست دنیای اسیر

کشتی ات بشکست از موجب سراب

لازم هر کس بود طول امل

هست بر پا خیمهٔ تن زین طناب

کی گذارد غنچهٔ او را بحرف

بسکه باشد نرگسش حاضر جواب

چون زگل شبنم عرق از روی او

هر سحر چیند به دامن آفتاب

با دل نازک نسازد انبساط

هست برجا غنچه تا باشد حباب

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

این جهان خواب است، خواب، ای پور باب

شاد چون باشی بدین آشفته خواب؟

روشنی‌یْ چشم مرا خوش خوش ببرد

روشنیش، ای روشنائی‌یْ چشم باب

تاب و نور از روی من می‌برد ماه

[...]

وطواط

آفتاب از روی تو بر دست تاب

خود ازین رویست فخر آفتاب

در سحاب از جود تو آمد اثر

زان بود خیرات عالم در سحاب

زور و تاب خسروان سهم تو بود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

من عجب دارم همی از شاعران

تا چرا گویند راد است آفتاب

گرد صحرا سال و مه گردد همی

تا کجا در یابد او یک قطره آب

برخورد آن آب و آنگه میدهد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
مولانا

هیچ می‌دانی چه می‌گوید رباب؟

ز اشک چشم و از جگرهای کباب

پوستی‌ام دور مانده من ز گوشت

چون ننالم در فراق و در عذاب

چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۲۵ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه