آتش به جان فکنده رخت آفتاب را
زلف تو کرده خون به جگر مشک ناب را
امروز چیزی از نسپاری به خویشتن
روز جزاکس از تو نخواهد حساب را
دایم ز درد نقص دل من بر آتش است
اینجاست سیخ از رگ خامی کباب را
مستوفی حساب شب و روزت ار شوی
دانی زمان طاعتت اوقاف خواب را
کیفیت بهار چو رند سیاه مست
دامن کشان به جلوه ای آرد سحاب را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید که زندگیاش را به آتش کشیده و موجب رنج و عذاب او شده است. او به زندگی کوتاه و ناپایدار اشاره میکند و تأکید میکند که در روز قیامت هیچکس از او حساب نخواهد کشید. شاعر همچنین به شور و شوق زندگی و گذر زمان اشاره میکند و از مستی و زیبایی بهار به عنوان نماد خوشبختی یاد میکند. در کل، شعر دربردارنده ترکیبی از عشق، درد و زیبایی است.
هوش مصنوعی: خورشید به جانم حرارتی میدهد و موهای تو همچون مشک خالص، دل مرا به درد میآورند.
هوش مصنوعی: امروز هیچ چیزی را برای خودت نگهدار، چون روز قیامت کسی از تو حساب نمیخواهد.
هوش مصنوعی: دل من همیشه از درد ناتمام میسوزد، اینجا سیخی است که از رگ خامی کباب میسازد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی حساب شب و روز خود را درست و دقیق نگهداری، باید بدانی که زمان عبادتت را باید از زمان خواب جداسازی کنی.
هوش مصنوعی: بهار مانند یک رند سیاه مست، با دامن کشیدن به جلوهای، ابرها را به نمایش میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بر عقاب کرده تقدم ثواب را
وی بر خطا گزیده طریق صواب را
در مستی ار ز بنده خطایی پدید شد
مست از خطا نگردد واجب عقاب را
گر در گذاری از تو نباشد بسی دریغ
[...]
ساقی کمی قرین قدح کن شراب را
مطرب یکی به زخمه ادب کن رباب را
جام از قیاس آب و می از جنس آتش است
ساقی نثار مرکب آتش کن آب را
بفکن مرا به باده ای و مست و خراب کن
[...]
گر ماهِ من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
گویی دو چشمِ جادویِ عابدفریبِ او
بر چشمِ من به سِحر ببستند خواب را
اوّل نظر ز دست برفتم عنانِ عقل
[...]
دیوانه می کنی دل و جان خراب را
مشکن به ناز سلسله مشک ناب را
بی جرم اگر چه ریختن خون بود و بال
تو خون من بریز ز بهر ثواب را
بوی وصال در خور این روزگار نیست
[...]
زان پیش کاتصال بود خاک و آب را
عشق تو خانه ساخته بود این خراب را
مهر رخت ز آب و گل ما شد آشکار
پنهان به گل چگونه کنند آفتاب را؟
تا کفر و دین شود، همه یک روی و یک جهت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.