در تعب باشد روانت تا گرفتار تنی
آمد و رفت نفس تا هست در جان کندنی
رفته ام از بس فرو در قلزم اندیشه ات
می کند مانند گردابم گریبان دامنی
می شود نخل برومندی که غم بار آورد
هر که کارد در فضای سینه تخم دشمنی
چشم مستش با دماغ شیرگیر از هر نگاه
می کند در جام طاقت بادهٔ مردافکنی
چند می لافیده باشی در فنون عاشقی
گر زنی آن چشم پر فن را فنی، اهل فنی
کس نیارد دید اندام ترا از فرط نور
می کند خورشید را عریان تنی پیراهنی
با تجلی زار حسنش لاف هم چشمی زند
کیست جویا همچو شمع بزم دیگر کشتنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و عمیق شاعر میپردازد. او از گرفتار شدن در تن و نفس میگوید و به تأثیرات اندیشههای عمیق بر روح و جان اشاره دارد. شاعر به توصیف غم و درد ناشی از عشق و تأثیرات آن بر زندگی خود میپردازد. همچنین، زیبایی و جذابیت معشوق را به تصویر میکشد و به قدرت عشق و جذابیت آن اشاره میکند. در نهایت، شاعر به جستجوی حقیقت و زیبایی در عشق و درک عمیقتر آن تأکید دارد.
هوش مصنوعی: جان تو در حال استراحت و خواب است و به همین دلیل در دنیای خواب و خیال سیر میکند. زمانی که جسم و نفس تو در حال رفت و آمد هستند، این روح توست که همچنان در پی امور معنوی و روحانی است و به همین خاطر حالت بیتابی و حرکتی در درونت وجود دارد. تا زمانی که زندگی در این دنیا ادامه دارد، باید با این حالتی که برای تو میآفریند کنار بیایی.
هوش مصنوعی: من از فکر عمیق تو دور شدهام، گویی که در گرداب افتادهام و نمیتوانم خود را از آن آزاد کنم.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دل خود کینه و دشمنی داشته باشد، میتواند این درد و غم را به زندگیاش راه دهد، حتی اگر همانند نخل بلندی باشد.
هوش مصنوعی: چشم مست او که زیباست، با بینی خوش فرم و جذابش، از هر نگاهی به لیوانی که پر از شراب قوی است، نظری میاندازد.
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که در عشق صحبت کنی و ادعا داشته باشی، اگر نتوانی با آن چشم جذاب و باهوش ارتباط برقرار کنی، در واقع هیچ مهارتی نداری.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند جمال و زیبایی تو را ببیند، زیرا نور چنان فراوان است که باعث میشود خورشید نیز برهنه و بدون لباس به نظر برسد.
هوش مصنوعی: با زیبایی خیرهکنندهاش، کسی جرات میکند خود را مقایسه کند؟ کسی مثل شمعی در مهمانی روشنایی دیگری را میکشد و به نوعی فانی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنچه با من میکند از دوستی سیمین تنی
دشمنم نپسندد آنحالت بجای چون منی
هر مژه در چشم من خاریست بی برگ گلش
طالع من بین که خاری یافتم در گلشنی
داردش در خرمن مه خوشه پروین نظام
[...]
من کیم گفتی که گویم خاک نعلین منی
ماه من تا چند نعل باژگونه میزنی
گفته بودی دامنم روزی به دست افتد ترا
وعده افتادگان در پای تا کی افکنی
دم به دم آهنگ رفتن میکنی از پیش من
[...]
سینه روزن روزن است از ناوک صیدافکنی
خانه دل را فروغ دیگر از هر روزنی
دارم از اشک شفق گون دور ازان خورشید روی
همچو گردون هر نماز شام پر خون دامنی
نیست آن اندام نازک را مناسب هر لباس
[...]
گل شکفت و هر کسی دارد هوای گلشنی
ما و داغ آتشین رویی و کنج گلخنی
گشت بستان کن که بهر دیدن روی تو شد
هر گلی چشمی و هر چشمی چراغ روشنی
مست می آیی و در دلها تصرف می کنی
[...]
نزد این خلق از رواج باطل حق دشمنی
حرف حق گو، چون اناالحق گوی باشد کشتنی
بسکه در پای خیالت هر زمان سر مینهم
در جوانی چون هلالم گشته قامت منحنی
بر جرس این طعنه می آید که در راه طلب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.