گنجور

 
جویای تبریزی

می افزود چراغ زندگانی

بود آبی به باغ زندگانی

گل داغ پشیمانی نچینند

‏ سیه کاران ز باغ زندگانی

بنوش آب حیات باده چون خضر

اگر داری دماغ زندگانی

بیفکن جام از کف پیش از آن دم

که پر گردد ایاغ زندگانی

مرو دنبال عمر رفته جویا

نگیرد کس سراغ زندگانی

 
sunny dark_mode