گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای
از گرد راه بی خبریها رسیده ای
بر برق ترک سمند تغافل نشسته ای
با وحشت آرمیده ای از خود رمیده ای
جور آشنا ستمگر دشمن مروتی
دامن به زور از کف عاشق کشیده ای
هرگز ز ناز گوش به حرفم نکرده ای
در حق من ز غیر سخنها شنیده ای
جویا مپرس حال دل بی قرار من
از دست اوست بسمل در خون تپیده ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عاشقانه و درد دل شاعر است. او به کسی اشاره دارد که اسیر زیبایی و ناز او شده و در شرایطی سخت و تنهایی به سر میبرد. شاعر از عدم توجه و بیخبری معشوق در برابر عشقش شکایت میکند و حسرت میخورد که معشوق به حرفهای او گوش نمیدهد و در حق او حرفهای نادرستی میزند. او از کسی که در نبود معشوقش بیقرار است، میخواهد که از حال او نپرسد، زیرا درد درونش عمیق و بدتر از آن است که قابل بیان باشد.
هوش مصنوعی: من در دام زیبایی گل تازه و ناآشنا افتادهام و از دور با خبرهای ناشناخته و بیخبر عبور کردهام.
هوش مصنوعی: تو همچون برقی بر پشت یک اسب تندپویی نشستهای و با ترس و دلهره آرام گرفتهای، اما در واقع از خودت دور شدهای و حقیقتاً خودت را گم کردهای.
هوش مصنوعی: خودخواهی و بیرحمی آشنایان تو باعث شده که با ظلم و قلدری، محبت و مهر عاشق را از او بگیری.
هوش مصنوعی: هرگز از لطف و محبت من چیزی نشنیدهای و فقط از دیگران حرفهایی درباره من شنیدهای.
هوش مصنوعی: از حال دل نگران و بیقراری من نپرس؛ چون این حال ناشی از عشق و جدایی من از اوست و من مانند پرندهای مجروح در خونم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای تیر آسمان ز کمان چون خمیدهای
وی زهرهٔ زمین ز طرب چون رمیدهای
مانا که گوهری ز کف تو نهان شدست
پشت از برای جستن آن را خمیدهای
از ظلمتت آنکه چشم تو دید ای ضیاء دین
[...]
ای آن که مر مرا تو به از جان و دیدهای
در جان من هر آنچ ندیدم تو دیدهای
بگزیدهام ز هجر تو تابوت آتشین
آری به حق آنک مرا تو گزیدهای
گر از بریده خون چکد اینک ز چشم من
[...]
ای یار بیوفا که دل از ما بریدهای
گویی که پیش هرگز ما را ندیدهای
سرگشتهام چو ذره ز خورشید روی تو
دامن چرا چو سایه ز ما درکشیدهای
لیلی شنیدهام که ز مجنون نمیشکیفت
[...]
ای صبحدم چه شد که گریبان دریدهای
وی شب چه حالتی است که گیسو بریدهای
از دیده زمانه روان است جوی خون
ای دیده زمانه بگو تا چه دیدهای
ای اشک گرم رو خبری بازده ز دل
[...]
ای یار نازنین، چو دل از ما رمیدهای
از ما رمیدهای، به رقیب آرمیدهای
چشمان آهوانهٔ بیآهوی شما
دو شاهد عدلند که از ما رمیدهای
پیکان تیر غمزهٔ تو در دل من است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.