ای لعل روانبخش تو از آب بقا به
آن آب بقا نیز به کام دل ما به
زلفین تو چون پرّ غُراب است ولیکن
این پرّ غُرابیست که از فرّ هما به
از خوی توام بیم و به روی توام امّید
آری دل عاشق همه در خوف و رجا به
مویت مکن این گونه گره بر زبر سر
کاین رهزن دلها بُوَد و باز رها به
ما را چو به گیسوی تو کوتاه بُوَد دست
پس گیسوی چون دام تو مادام رسا به
مشتم همه پُر سیم شد از ساق تو آری
آن پای به دست اولی این دست به پا به
رویت به صفا ماند و خالت به حَجَر لیک
خالت ز حجر خوشتر و رویت ز صفا به
با زر طلبم وصل تو نی زور که گفتند
خویشی به خوشی اَنسَب و سودا به رضا به
تا چند به یک بوسه تراود ز تو صد بخل
ترکی چو تو ای سیمبَر از اهل سخا به
رخسار تو بر صُنع خدا پاک دلیلیست
در عهد تو چشم همه بر صنع خدا به
هم ساقی ایوانی و هم ساقهٔ میدان
معشوق چو تو کامدهِ کامروا به
در بردنِ دل زلف شبهگون تو یکتاست
هرچند که بر ماه عذار تو دو تا به
چشمان تو بیمار و لبان تو شفابخش
وین طرفه که بیماریاش از عین شفا به
خطّ تو گیاهی است که بر ماه دمیدهست
لیکن به دل انگیختن از مهر گیا به
از لب همه تا ناف ترا بوسه توان زد
لیکن سخن اینجاست که هر چیز به جا به
یاد آیدت آن شب که به مهتاب ز مستی
گفتی رخ من پیش تو یا ماه سما به؟
گفتم که برِ عارض تو ماه سما چیست
بل چهر تو از مهر بدان فرّ و بها به
گفتی که شبی خوشتر از امشب نَبُوَد هیچ
گفتم که شب زلف تو کز مشک ختا به
گفتی به شهاب است ز نوک مژهام رم
گفتم رمش از تیر امیر است و حیا به
کَهفالاُمَنا موتَمِنُالمُلک که از وی
نادیده قَدَر برتر و نشنیده قضا به
در گوش وی از بس که دلیر است به هیجا
از نای طرب دبدبهٔ کوس وغا به
بی اسب همی تاخته در کین به سر خصم
پایش به زمین اَسلَم و دستش به هوا به
ناورد بدو ساخته گردد نه به لشکر
کابروش ز تیغ اَشهَر و قدّش ز لوا به
با حَزم وی از نیزه بُوَد خامه نکوتر
چون در بر موسی که ز شمشیر عصا به
با خیلِ اُمَم عقدهگشاییست ورا کار
هان دادگر خیل امم عقدهگشا به
از خاطر او بندگیِ کس نشود محو
هان مالک اقلیم خداوند وفا به
ای تازه بهار چمن جان که جهان را
لطف و غضبت از اثر صیف و شتا به
خنگ تو صباسِیر و شکوهِ تو جمآثار
هان مسندِ جم بر زبرِ بادِ صبا به
حاجات برآری به یک ایمان ز ابرو
ابرو اگر این است ز محراب دعا به
هر خون که به رگ ریخته در راه تو اولی
هر سر که به تن گشته به راه تو فدا به
گر جرم سها در کنف رای تو پوید
از قرصهٔ خورشید شود جرم سها به
میرا ز در شاه مرا مهر تو زد راه
چون مهر تو شد راهزن از راهنما به
دیدم امنا را و رسیدم وزرا را
امروز مهین شخص تو از بهر ثنا به
تاجالامرایی تو و تاجالشعرا من
تاجالشعرا در برِ تاجالامرا به
تا آنکه به امضای دلِ سادهپرستان
معشوق سهیقامت و خورشیدلقا به
تشریف شه و عید همایون به تو فرخ
وز این دو روان و تنت از عز و علا به
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و جذابیت معشوق پرداخته و به تحسین ویژگیهای او میپردازد. شاعر با استفاده از تصویرسازیهای زیبا از زلف و چهره معشوق، دلبستگی و عشق خود را بیان میکند. همچنین، احساساتی از جمله امید و خوف را در دل عاشق درمیان میگذارند. شاعر به تمسک به بوسهها و نزدیکی به معشوق اشاره کرده و دلتنگی و شوق دیدار او را به تصویر میکشد. در نهایت، زیبایی معشوق و اثر او بر زندگی دیگران را بزرگ میدارد و از او با احترام و محبت یاد میکند.
هوش مصنوعی: ای لعل زیبا و جانافزای تو، از آب بقا و زندگی برای ما نیکی کن. ما به این آب بقا نیاز داریم تا دل ما سیراب شود.
هوش مصنوعی: زلفهای تو مانند پرهای سیاه و درشتی است، اما این پرها از جنس زیبایی و لطافت خاصی هستند که به آنها جلوهای زیبا میبخشند.
هوش مصنوعی: من از شخصیت تو ترس دارم و در عین حال به چهرهات امیدوارم. دل عاشق همیشه در نگرانی و امیدواری زندگی میکند.
هوش مصنوعی: موهایت را اینگونه در هم نبر، زیرا این کار باعث مشکل در قلبها میشود و دلها را به دردسر میاندازد.
هوش مصنوعی: ما به خاطر زیبایی و جذابیت تو، دستمان کوتاه است و نمیتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم. اما همچنان به قلاب زیبایی تو، که همیشه در دسترس است، دل بستهایم.
هوش مصنوعی: من از همه سوال کردم که آیا آن پای زیبا که در دست توست، همان دستی است که به پا میرسد؟
هوش مصنوعی: چهرهات درخشندگی خاصی دارد و ابروانت به شکل هلال است، اما ابروانت به خاطر شکل زیبایش بیشتر از درخشندگی چهرهات توجه را جلب میکند.
هوش مصنوعی: من بازرگان هستم و در پی وصال تو هستم، نه با زور و قدرت. چرا که گفتند خویشاوندی با خوشی نزدیکتر است و معاملات بر پایه رضایت بهترند.
هوش مصنوعی: چقدر میتوانم تنها با یک بوسه و محبت از تو بهرهمند شوم، ای زیبای ترک که همچون ماهی از اهل بخشش و مهربانی هستی.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو نشانهای از آفرینش خداوند است و در زمان تو، چشم همه به آفرینش خداوند دوخته شده است.
هوش مصنوعی: تو هم ساقیِ خوشگوار در ایوان هستی و هم جوانهی زیبا در میدان. ای معشوق، هر چه میخواهی بده و دل ما را شاد کن.
هوش مصنوعی: دلربایی و جذابیت زلفهای شبنما و سیاه تو منحصر به فرد است، هرچند که در زیبایی، ماهچهره تو نیز دو معجزه را ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: چشمان تو باعث بیماریاند و لبهای تو میتوانند درمان کنند. جالب اینجاست که در عین حال، خود این بیماری از اثر شفا به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: خط تو مانند گیاهی است که بر سطح ماه رشد کرده است، اما تبدیل شدن به عشق و محبت همچون گیاهی دیگر نیازمند زمان و تلاش است.
هوش مصنوعی: میتوان از لب تا ناف تو را بوسید، اما مسئله این است که هر چیزی باید در زمان و مکان مناسب خود انجام شود.
هوش مصنوعی: یاد آن شبی به تو افتادم که زیر نور ماه، تو گفتی آیا چهره من در برابر تو زیباتر است یا ماه در آسمان؟
هوش مصنوعی: گفتم بر روی تو چه زیباییای مانند ماه است، اما چهرهی تو از زیبایی و ارزش بسیار بیشتری برخوردار است.
هوش مصنوعی: تو گفتی که امشب بهترین شب است، گفتم که شبی به زیبایی شب زلف تو نیست که عطر خوشش میپیچد.
هوش مصنوعی: گفتی که از نوک مژهام فرار کرده است، من پاسخ دادم که این فرار به خاطر تیر امیر و حیا است.
هوش مصنوعی: غار امن ما پناهگاه پادشاهی است که از او بهطور نادیده، قدرتی بالاتر و سرنوشتی ناشناخته وجود دارد.
هوش مصنوعی: در گوش او به قدری شجاع است که صدای نای ساز و سر و صداهای شاد به گوشش نمیرسد.
هوش مصنوعی: در صحنه نبرد، حتی بدون اسب، با شدت به دشمن حمله میکند و پای دشمن را به زمین میزند، در حالی که دستش را به سمت آسمان برده است.
هوش مصنوعی: اگر دل به او بسپاری، دیگر نیازی به ارتش و سپاه نخواهد بود؛ چرا که او به قد و بالای خود، قدرتی فراتر از تیغهای مشهور دارد.
هوش مصنوعی: با احتیاط و دقت او، نیزه در دستش بهتر از قلم نیکو است، همانطور که در برابرموسی، عصا از شمشیر هم برتر است.
هوش مصنوعی: در بین گروههای زیادی، او به مانند یک درمانگر و رهاییبخش عمل میکند و به حل مشکلات و دغدغههای مردم میپردازد.
هوش مصنوعی: از یاد بردن بندگی هیچ کس به خاطر او ممکن نیست، ای مالک سرزمین خدا، تو به وفا معروفی.
هوش مصنوعی: ای بهار تازۀ چمن، جان من! تو هستی که با مهربانی و خشم خود، تأثیر نشیمن و شتاب زندگی را بر جهان میگذاری.
هوش مصنوعی: نسیم سحرگاهی با زیباییها و جلوههای خاص خود، نشانههایی از قدرت و عظمت شاهان قدیم را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: برای برآورده شدن نیازهایت، به ایمان و اعتقاد خود تکیه کن. اگر با این اعتقاد به درگاه دعا بیایی، هر چیزی که بخواهی به دست میآوری.
هوش مصنوعی: هر قطرهی خونی که برای تو بر زمین ریخته شده، و هر سر که در راه تو قربانی شده، لایق احترام و فداکاری است.
هوش مصنوعی: اگر جرمی مانند سها تحت تاثیر فکر و اراده تو قرار گیرد، از نور خورشید نیز بیشتر خواهد شد و بزرگتر به نظر خواهد رسید.
هوش مصنوعی: مرگ من به خاطر عشق تو راهی را پیش پایم گذاشت. هنگامی که عشق تو سرنوشت مرا تغییر داد، دیگر نمیتوانستم از راهنمایی دیگران بهرهمند شوم و به سرنوشت خود ادامه دهم.
هوش مصنوعی: امروز ملاقات کردم افراد معتبر و وزرا را، ولی بهترین و مهمترین فرد برای من، خود تو هستی که شایسته ستایش هستی.
هوش مصنوعی: تو سرآمد بزرگان و امرا هستی و من هم بهترین شاعر. در واقع، من در مقام شاعری خود را تحت عنوان تو میدانم که برتر از همهٔ امرا هستی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی به عشق و زیبایی دلانگیز معشوق خود اشاره میکند، معشوقی که قامتش بلند و زیباست و دیدار او مانند خورشید درخشان است. احساس عمیق و خالصانهای از محبت و شیدایی در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: به مقام و جایگاه والای تو، روز خوش و باارزشی میآید و از این دو مولود، روح و بدنت از شرف و بزرگی پر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روی تو از چشمه خورشید سما به
در روی زمین یار نیابی تو ز ما به
بی مهر و هوای تو دل خویش نخواهم
گر زو چو هوا گشت تن من ز هوا به
مهر تو تهی کرد دل ریش من از درد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.