فداک امی یا غایة المنی و ابی
بسوخت جان من از جان من چه می طلبی
اگر خموش کنم گوییم که بی خبری
وگر خروش کنم رانیم که بی ادبی
جهان صحیفه حسن و جمال لم یزلیست
وز آن صحیفه به وجه حسن تو منتخبی
چگونه از تو نمانم عجب که می بینم
به زیر هر خم زلفت هزار بوالعجبی
تو ابر جودی و من کشت تشنه لب بی تو
بیا بیا که کنم با تو شرح تشنه لبی
ز هجر روی تو روزم تمام نیم شب است
حذر کن از اثر ناله های نیم شبی
عرب نژاد بود یار و می کند جامی
به فارسی غزل اوصاف حسن آن عربی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل "فداک امی یا غایة المنی و ابی" حس عشق و اشتیاق عمیق را بیان میکند. شاعر از دلتنگی و درد جدایی از معشوق سخن میگوید و میگوید که حتی اگر سکوت کند، این سکوت به معنای عدم احساس نیست، و اگر فریاد بزند، آن را به عنوان بیادبی تعبیر میکنند. شاعر زیبایی و صفات معشوق را ستایش کرده و به تشنگی خود به خاطر دوری از او اشاره میکند. او خود را تشنه لب و معشوق را همچون ابر رحمت میداند و از عاشقیاش به شدت ابراز نارضایتی میکند. روز و شبهایش به خاطر زیبایی معشوق به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و نالههای نیمهشب و معشوق عربی و زیباییهای او را به تصویر میکشد. این غزل بیانگر عمیقترین احساسات انسانی در عشق و انتظار است.
هوش مصنوعی: من جانم را به خاطر تو فدای مادر و پدرم میکنم، ای کسی که آرزوی منی. از جان من چه خواستهای که اینگونه سختی را تحمل میکنم؟
هوش مصنوعی: اگر ساکت بمانم، میگویند که بیخبرم؛ و اگر صدایم را بلند کنم، میگویند که بیادبم.
هوش مصنوعی: جهان مانند صفحهای است که نشاندهنده زیبایی و کمالی بیپایان است و از میان این زیباییها، تو به عنوان بهترین و برجستهترین گزینه انتخاب شدهای.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم فراموشت کنم؟ عجیب است که هر بار زیر هر کدام از پیچهای موهای تو چیزهای شگفتانگیزی میبینم.
هوش مصنوعی: تو مانند ابر هستی که به زمین، آب میدهد و من مانند کشتزار تشنهای هستم که بدون تو نمیتواند به حیات ادامه دهد. بیا و با من در مورد این تشنگی صحبت کن.
هوش مصنوعی: از دوری چهرهات، روزهایم مثل نیمهشب میگذرد. حواست باشد که از اثر نالههای نیمهشبی دوری کنی.
هوش مصنوعی: دوستی از نژاد عرب است و در مینوشد، در حالی که با شعرهای فارسی زیباییهای آن عربی را توصیف میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ربود عقل و دلم را جمال آن عربی
درون غمزه مستش هزار بوالعجبی
هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون چو مست و خرابم صلای بیادبی
مسبب سبب این جا در سبب بربست
[...]
دلا تفرج فردوس اگر همی طلبی
بیا و نزهت فردوس بین در این طنبی
ببین زپر تو جام پر از عجایب او
بچرخ آنیه گون بر هزار بوالعجبی
چو گفتمش طنبی عقل رهنمایم گفت
[...]
اگر ز محنت دنیا خلاص میطلبی
بنوش باده گلگون ز شیشه حلبی
چنان به آب عنب تشنهام که صورت آن
برون نمیرودم از حدیقة عنبی
شراب و شاهد و سیم و زرم طفیل تو باد
[...]
به جان تو، که خمارم به غایت، ای چلبی
بریز باده حمرا به شیشه حلبی
چو مست جام «اناالحق » شوم، چنانکه مپرس
هم از تو در تو گریزم ز شرم بی ادبی
همیشه حسن سبب را بجان خریدارم
[...]
نشان جام جم و آب خضر می طلبی
ز شیشه حلبی و باده عنبی
چه شد ز کوی تو گر یک دو روز ماندم دور
لدیک روحی و قلبی الیک منقلبی
اگر چه پایه قدرت فراز کیوان است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.