گنجور

 
جامی

ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو

عید ازان مزرع پرهیز و ورع کرد درو

روزه داران همه در آرزوی ماه نوند

ای خوش آن کس که به مهر کهن توست گرو

عمرها در پی وصل تو به سر پوییدیم

عمر بگذشت و به جایی نرسید این تک و دو

خاطر عاشق صادق ز غرضها پاک است

در حق او سخن اهل غرض را مشنو

آمدی بعد شبی کز پس سالی بروم

به خدا بر تو که دیر آمده ای زود مرو

پرتوی گر فتد از ماه رخت در شب تار

همه آفاق شود روشن ازان یک پرتو

مرد رسوا شود از عشق بتان می گویند

جامی و عشق بتان هرچه شود گو می شو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سوزنی سمرقندی

لنگ لنگاک من ای بلمه پیوسته برو

مغ مفلوج زده بر به رخت اف تفو

لنگ مغ زاده گر زاصل و چو مازو بی مغز

روی شسته بحشاشات و تراک و مازو

از ره ایمان در کفر مزیدی که چنین

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مولانا

همه خوردند و برفتند و بماندم من و تو

چو مرا یافته‌ای صحبت هر خام مجو

همه سرسبزی جان تو ز اقبال دل است

هله چون سبزه و چون بید مرو زین لب جو

پر شود خانه دل ماه رخان زیبا

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

آخر ای راحت جان دردِ دلِ ما بشنو

امشب از بهرِ خدا مرحمتی کن بمرو

امشبی باش که فردا به تو تسلیم کنم

جان و دل هر دو به دستِ تو نهادیم گرو

هم چنین کُنجِ من آراسته می دار چو گنج

[...]

ابن یمین

ای بخوبی رخ تو برده ز خورشید گرو

گشته طاق خم ابروی تو جفت مه نو

که شب از روز شناسد بیقین گر نبود

طره و چهره تو مایه ده ظلمت وضو

گر چو پروانه ز غم سوخت رقیبت چه غم است

[...]

سیف فرغانی

من چو از جان شده ام عاشق آن روی نکو

آخراین عشق مرا با تو سبب چیست بگو

از خودم بوی تو می آید واین نیست عجب

هرچه را با گل وبا مشک نهی گیرد بو

من چو با روی تو همچون مگسم با شکر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه