گنجور

 
جامی

شماره ۱: معشوق ازل که هر که دل بست بدو

شماره ۲: ای عشق که با هزار چون بی چونی

شماره ۳: یارب برهان ز قید اسباب مرا

شماره ۴: سرچشمه محنت و طرب هر دو تویی

شماره ۵: نی دفع عطش ز تشنگان آب کند

شماره ۶: گر بوی تو از باد سحر یافتمی

شماره ۷: خواهیم به بستر هلاک افتادن

شماره ۸: دنیا که گرفت در دل و جان جایت

شماره ۹: ای مه ز فروغ رایت افروخته چهر

شماره ۱۰: زان گونه کز ابر آمدی برف به بار

شماره ۱۱: ای خوار و عزیز ری همه خاک رهت

شماره ۱۲: بی سود یقین دم زیانی می زن

شماره ۱۳: خواجه که ندیده چشم کس خوانش را

شماره ۱۴: ای خاک رهت سرمه روشن بصران

شماره ۱۵: ای دیده حقیقت جهان گذران

شماره ۱۶: در خلوت تنگ تافت آن شیخ کرخ

شماره ۱۷: در حیز دهر برفی افتاد شگرف

شماره ۱۸: آن گل که اجل به سینه چاک افکندش

شماره ۱۹: دوران فلک نیست به ما راست هنوز

شماره ۲۰: از تیغ خسان اگرچه بیداد رسد

شماره ۲۱: ای کرده به بر قبای فیروزه چو گل

شماره ۲۲: این خانه نه منزل نشاط است و طرب

شماره ۲۳: این کنج فراغت است و خلوتگه راز

شماره ۲۴: این نقش بدیع حیرت افزاینده

شماره ۲۵: تا بر سر خود پات نبینم نروم

شماره ۲۶: رفتی سوی گشت و نامدی چونست این

شماره ۲۷: این شکل مدور که نه پایی نه سری

شماره ۲۸: گردون که پی پاس ز سهم خطرت

شماره ۲۹: ای در صف مردانگی از سست رگان

شماره ۳۰: عمری گفتم غذا ز کافور کنم

شماره ۳۱: ای اشک که امشبم به رو افتادی

شماره ۳۲: بر حرف هنر خطی ز عیب اندرکش

شماره ۳۳: جامی روزی فلک به دادت برسد

شماره ۳۴: جامی کمی زمانه از بیشی به

شماره ۳۵: راه طلبم ز پای و پی خالی چند

شماره ۳۶: احمد که اجل به قتل او تیغ کشید

شماره ۳۷: دارم دلی از خون جگر مالامال

شماره ۳۸: ای رشک شکر لب تو از لطف سخن

شماره ۳۹: کی بنده ز لطف شاه خود بگریزد

شماره ۴۰: در راه طلب طالب و مطلوب نماند

شماره ۴۱: عمری دل من ز شوق یعقوب تپید

شماره ۴۲: آب سخنم روان که می خواهم نیست

شماره ۴۳: از سوزش سودای تو ای شاه فرید

شماره ۴۴: آن مه که ز شاه قصه چون بنویسد

شماره ۴۵: گفتم به فلان که رنجت از مهمان چیست