گنجور

 
جامی

هست دیوان شعر من اکثر

غزل عاشقان شیدایی

یا فنون نصایح است و حکم

منبعث از شعور و دانایی

ذکر دونان نیابی اندر وی

کان بود نقد عمر فرسایی

مدح شاهان دراو به استدعاست

نه ز خوش خاطری و خودرایی

امتحان را اگر ز سر تا پاش

بر روی صد ره و فرود آیی

زان مدایح به خاطرت نرسد

معنی حرص و آزپیمایی

هیچ جا نبود آن مدایح را

در عقب قطعه تقاضایی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

این دو شغل برید و عرض به تو

یافته خرمی و زیبایی

روی این را همه بیفروزی

صدر آن را همه بیارایی

چون پدید آمدی تو بر هر کس

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
عمعق بخاری

چند پویی به گرد عالم چند؟

چند کوبی طریق پویایی؟

تا کی از بهر قوت و شهوت نفس

همچو کاسانه می‌نیاسایی؟

وطواط

خسروا، از کمال دانایی

روی دولت همی بیارایی

گاه مال زمین همی ‌بخشی

گاه فرق فلک همی سایی

حرب جویان نهان شوند از بیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
انوری

این همه چابکیّ و زیبایی

این چنین از کجا همی‌آیی

چون مه چارده به نیکویی

چون بت آزری به زیبایی

مه نخوانم تو را معاذالله

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه