گنجور

 
جامی

آن شاخ گل که تازه بر و سایه پرور است

بر آفتاب سنبل او سایه گستر است

گوی معنبر است زنخدان او ز خط

کز وی حریم بزم حریفان معطر است

هرکس که دید شکل خوش دلرباش گفت

از کارخانه قدر این نقش دیگر است

سر باختن به خاک رهش دولتی قویست

خوش مقبلی که دولت آتش میسر است

بی عشق چون زیم که سرای وجود را

دیوار و در به صورت خوبان مصور است

ما را مبین حقیر که درویش کوی عشق

مفلس به کیسه لیک به همت توانگر است

جامی مکن عزیمت شیراز و طوف آن

کان پیش ناقدان هری بس محقر است

الله اکبرش که چو چرخ است سربلند

از پشته های دشت خیابان فروتر است

آدینه گر به گشت خیابان قدم نهی

بینی به هر طرف که دو صد ماه پیکر است

وز جلوه بتان و شگفت نظارگی

از چرخ برگذشته صد الله اکبر است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سوزنی سمرقندی

فریاد من همیشه از این ایر کافر است

ایر است و با عذاب است و سنگر است

وصفش ترا بگویم اگر خورده نیستی

ور خورده ای صفات وی از منت باور است

ادیب صابر

شمشاد قد و لاله رخ و یاسمین بر است

با سرو و گل به قامت و عارض برابر است

دایم غلام و چاکر یاقوت و شکرم

کو را لب و حدیث ز یاقوت و شکر است

گفتم ز خط و زلف تو بر جان من بلاست

[...]

خاقانی

ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است

در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است

درد کهنت بود برآورد روزگار

این دردِ تازه‌روی نگوئی چه نوبر است

شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
سید حسن غزنوی

جان را ز عارض و لب او شیر و شکر است

دل را ز طره و رخ او مشک و عنبر است

هم دل در آن وصال چو با عنبر است مشک

هم جان در آن فراق چو با شیر شکر است

آشوب عقلم آن شبه عاج مفرشست

[...]

ظهیر فاریابی

گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست

خوش کن عبارتت که خطت هرچه خوشتر است

بگشای لب به پرسش من گرچه گفته ام

کان قفل لعل بابت آن درج گوهر است

تا بر گرفتی از سر عشاق دست مهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه