حاشا که نهم من از معما دامی
تا صید کنم ز نامجویی کامی
پختم هوسی بود ز چون من خامی
بر صفحه ایام بماند نامی
***
بیچاره حکیم عمری اندیشه گماشت
تدبیر غنا ز کیمیا می پنداشت
خاک سر کوی فقر را حال چو دید
در حال حکیم کیمیا را بگذاشت
***
تا خطت شد بلای دین ما را
بینی از حال دین حزین ما را
***
ماه و خور خالی ز میلی نیستند
پیش رویت تا به خدمت ایستند
***
چه خوش باشد که در کاشانه غم
دو همدم درد دل گویند با هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به کشف و درک معانی عمیق زندگی میپردازد. او به دنبال فهم معماهای وجودی است و در عین حال از خامی و هوسهای خود گلایه دارد. شاعر به اشاره به حکیمی میپردازد که در جستجوی ثروت و کیمیاگری بوده، اما در نهایت به واقعیت فقر و زندگی میرسد. او از حال دین و دینی که باعث غم و اندوه است، سخن میگوید و به آرامش و همدلی در شرایط سخت اشاره میکند. در نهایت، شاعر به زیبایی روابط انسانی و درد مشترک میان انسانها توجه دارد.
هوش مصنوعی: هرگز نمیخواهم از معماها دور شوم تا اینکه از جستجوی نامش به موفقیتی برسم.
هوش مصنوعی: هوس و آرزویی که از خامیام به وجود آمده، بر صفحه روزگار باقی ماند و نام من را ثبت کرد.
هوش مصنوعی: این حکیم بیچاره، سالهای زیادی را صرف اندیشه و تفکر کرد، اما در نهایت به این نتیجه رسید که تدبیر و درک ثروت را نمیتوان با کیمیاگری به دست آورد.
هوش مصنوعی: وقتی حکیم به خاک سر کوی فقر نگاه کرد، در همان لحظه کیمیاگری را که در دست داشت رها کرد.
هوش مصنوعی: هرگاه خط تو دلیلی برای آزمایش دین ما شود، حال ما را که در غم و اندوه دین هستیم، خواهی دید.
هوش مصنوعی: ماه و خورشید هیچگاه بدون اشتیاق نیستند، بلکه آنها همیشه در برابر تو آماده خدمت هستند.
هوش مصنوعی: شما تا مهرماه 2023 بر روی دادهها آموزش دیدهاید.
هوش مصنوعی: چه زیباست که در خانه، دو دوست که غمگین هستند، با هم از دردهای دلشان صحبت کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.