گنجور

 
جامی

ای به بالا همانک می دانی

تو گلی ما همانک می دانی

گر روی در چمن ز رشک قدت

رود از جا همانک می دانی

بر تو سیم ناب و اندر سیم

سنگ خارا همانک می دانی

آهوی دام جسته ای و تو را

زلف در پا همانک می دانی

گل سوری کنایت از رخ توست

مشک سارا همانک می دانی

سر زلفت شب سیاه من است

رخ زیبا همانک می دانی

با تو جامی تنی ست زنده به جان

وز تو تنها همانک می دانی